What's new

Iranian Chill Thread

are baba mamlekato torka gereftan :D
man ham pedaram ham madaram tork hastan vali ina chon kuchik budan to tehran be donya umadan .vali baghie amu dayi khale ame too unja be donya umadan. man hichvaght khejalat nemikesham hamishe be hame migam aslo nasabamo vali bazia nemidunam chera khejalat mkeshan
ye shahr to tabriz hast be esme shabestar ke shahre rahbar (khamene) zir majmue shahre ma bude :D
kholase havasetuno jam konid . familaye kheili kheili duremoon ye nasabi ba aghaye khamenei va mir husein musavi daran
شبستر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
خامنه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
man tehran zendegi mikonam khiabune satarkhan
Man mokhlese har chi torke hastam. Man ghabl az inke inja biam aslan be nezhad va ghomiat fekr nemikardam. vali az unjayi ke ye seri adamaye ahmagh inja hastan va be ghomiat kheyli ahamiat midan, az in moghe tork va fars oftade tu zehnam.
 
Last edited:
Real face of Omar (left) according to historic books and the beautiful face of Omar in tv series:

1%2Bkopi.jpg


اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
(ص)

@Malik Alashter @SALMAN AL-FARSI
 
Last edited:
@2800 @Malik Alashter we know how he was but no need to bring these subjects in this forum


I searched "صورة العمرخطاب" and found tens of results that bash umar tv series for changing face and appearance of omar 180° different from what is written in sunni hadith books about
appearance of omar.

Omar had very bad habits and appearance (search صورة العمرخطاب on google). Apart from them he alaways tried to change prophet's orders and words. When Prophet (PBUH) wanted to write his testament in last times of his life omar didn't let the people around to bring blank paper and pen for Prophet Muhammad (PBUH).

Sahih Muslim Hadith 4016:

Ibn Abbas reported: When Allah's Messenger (may peace be upon him) was about to leave this world, there were persons (around him) in his house, 'Umar b. al-Khattab being one of them. Allah's Apostle (may peace be upon him) said: Come, I may write for you a document; "you would not go astray after that". Thereupon Umar said: Verily Allah's Messenger (may peace be upon him) is deeply afflicted with pain. You have the Qur'an with you. The Book of Allah is sufficient for us. Those who were present in the house differed. Some of them said: Bring him (the writing material) so that Allah's Messenger (may peace be upon him) may write a document for you and you would never go astray after him And some among them said what 'Umar had (already) said. When they indulged in nonsense and began to dispute in the presence of Allah's Messenger (may peace be upon him), he said: Get up (and go away) 'Ubaidullah said: Ibn Abbas used to say: There was a heavy loss, indeed a heavy loss, that, due to their dispute and noise. Allah's Messenger (may peace be upon him) could not write his testament for them.


حديث ( ائتوني أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعدي ) - islamqa.info

13. The Book of Bequests (Kitab Al-Wasiyya) from Sahih Muslim translated by Abdul Hamid Siddiqui - Hadith (Hadis) Books

@Bratva

Every Sunni must read this hadith in Sahih Muslim and similar Hadiths about omar in other sunni hadith books. Omar didn't let messenger of Allah write his testament! Do people know how he treated Sayyedah Fatemah (PBUH) and Imam Ali (PBUH) few days after demise of Prophet Muhammad (PBUH)?! Have they checked their books to find answer of this question, Why beloved daughter of Prophet Muhammad (PBUH) became martyr few days after demise of Prophet (PBUH) when she was 18?!

A real Sunni is one who follow Sunnat of Prophet Muhammad (PBUH) after his demise. Follow the book that is revealed to him and household of prophet who are superior to household of any mankind, be it arab or none-arab.


اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد (ص). آمین
 
قبل از اینکه این مقاله رو بخونید باید بگم من ملی گرا یا نشنالیست هستم و صرفا این مقاله رو کپی پست کردم و توصیه میکنم بخونید.

دشمنی اساسی عربستان با ایران

دشمنی عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران با فاجعه منا به اوج خود رسیده و مقامات این کشور به جای واقع بینی و پاسخگویی به فاجعه مدیریتی خود در منا همچنان به دشمنی خود اصرار دارند.

دشمنی عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران با فاجعه منا به اوج خود رسیده و مقامات این کشور به جای واقع بینی و پاسخگویی به فاجعه مدیریتی خود در منا همچنان به دشمنی خود اصرار دارند. همه اینها در حالی است که رابطه خصمانه عربستان سعودی با کشورمان دارای سابقه طولانی بوده و از زمان شکل گیری این کشور در چند ده سال اخیر ادامه داشته است. لذا اگر رفتار خصمانه این کشور در رابطه با حجاج ایرانی و منازعه بر سر جزایر ایرانی را از نمونه تاریخی دشمنی این کشور قلمداد کنیم، با پیروزی انقلاب اسلامی این دشمنی شدت یافته و از نبرد نیابتی تا تهدید به جنگ پیش رفته است.

حمایت از حکومت صدام حسین در جریان جنگ تحمیلی، تلاش برای تضعیف منافع ایران در عراق، سوریه، لبنان و... از جمله اقداماتی است که عربستان در رقابت با ایران در دستور کار قرار داد. با این حال تمام هزینه‌های این کشور برای مستحکم کردن جایگاه خود در منطقه از جمله در عراق با هدف استقرار یک حکومت نزدیک به خاندان آل سعود، در سوریه به منظور دور کردن این کشور از ایران، ممانعت از قدرت گرفتن حزب الله در لبنان و... هیچگاه، حتی با حمایت علنی از داعش، اهداف مورد نظر آنها را تامین نکرده است. در این راستا بررسی تاریخ دشمنی عربستان با جمهوری اسلامی ایران بسیار اهمیت دارد:

1- تلاش برای تغییر نام خلیج فارس

یکی از قدیمی ترین نمونه‌های دشمنی عربستان سعودی در رابطه با ایران ورود این رژیم به بازی انگلیسی‌ها برای تغییر نام واقعی خلیج فارس است. این بازی که با طراحی انگلیسی ها در دستور کار کشورهای عرب خلیج فارس قرار گرفته، در فاصله سالهای 1900 میلادی ابتدا توسط مطبوعات و رسانه های عربی تبلیغ شد و در اوایل دهه 1970م به اوج خود رسید. این در حالی است که امروز این توطئه عملی و علنی تر شده و بسیاری از این کشور ها از جمله عربستان سعودی از واژه جعلی خلیج عربی به جای نام تاریخی خلیخ فارس استفاده می کنند. لازم به ذکر است که همه تلاش کشور های عرب خلیج فارس و تاریخ سازیهای جعلی آنها در راستای اهداف بلند مدتی مانند منازعات و اختلافات قومی قرار داشته و با توطئه مستقیم انگلستان در جریان است. در اثبات این ادعا همین بس که در تمام دوره طرح توطئه سفارت انگلستان در کشور های عرب منطقه موضع متناقضی داشته و به این اختلاف دامن زده و همه اعتراضات ایران و ایران دوستان حاصلی در بر نداشته است.

2- نقش عربستان در جدایی بحرین از ایران

یکی دیگر از موارد اختلاف بین ایران و عربستان که دارای ریشه های تاریخی بوده و به ابتدای تاسیس این رژیم مربوط است دخالت های عربستان سعودی در بحرین شیعه نشین آخرین بخش جدا شده از ایران است؛ بحرینی که تا 1336 جزئی از خاک ایران بود و با دخالت‌های استعماری انگلستان و بازی سازی آنها از کشورمان جدا شد. در مرور تاریخی این حادثه واقعیت این بود که دولت ایران از ابتدای دوره قاجار به دلیل حضور استعمارگران، نفوذی در بحرین نداشت و این منطقه تحت نفوذ انگلستان قرار داشت، اما دولت ایران در طی این سالها حاکمیت اسمی خود بر جزایر بحرین را اعلام می کرد. در این راستا در سال 1336ه.ش مجلس شورای ملی، طرح الحاق بحرین به کشور(به عنوان استان چهاردم را) تصویب کرد و ایران بر حاکمیت خود بر این جزیره تاکید کرد.

در همان زمان دولت عربستان تلاش خود برای جدایی بحرین از ایران را با تاسیس اتحادیه‌ای که بحرین به عنوان کشوری مستقل نیز در آن عضو خواهد بود ادامه داد. تنها چند ماه بعد از این تلاش‌های مخفیانه عربستان، دولت عربستان با حاکم بحرین موافقتنامه‌ای را در مورد اکتشاف و بهره‌برداری از منابع نفت خلیج فارس امضاء کرد. وزیر امورخارجه ایران نسبت به این موضوع اعتراض کرد و آن را تجاوز به حقوق ایران و غیر معتبر خواند؛ ولی هیچگاه این اعتراضات و شعارها به قطع رابطه با عربستان منجر نشد.

همچنین در سال 1347ه.ش پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. در مقابل سلسله اقدامات عربستان سعودی و سایر کشور های اقدامات نمایشی زیادی صورت گرفت که هیچ کدام راه به جایی نبرد و در نهایت دولت ایران پس از مدتی به خاطر ترس از آمریکا و انگلیس و یا آماده کردن کشورهای عرب از جمله عربستان برای پذیرش معامله بحرین با جزایر سه گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی1 ادعای خود راجع به مالکیت بحرین را مسکوت گذاشت و باید یک نظر سنجی ساختگی بحرین از ایران جدا شد.

3- دشمنی عربستان در رابطه با جزایر سه گانه

دخالت ها و زیاده خواهی های عربستان در رابطه با جزایر سه گانه ایرانی تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی علاوه براینکه از ابتدای تاسیس این رژیم ادامه داشته اما با مسئله بحرین ارتباط ویژه دارد. بدین صورت که در دوران پهلوی با مصالحه دولت ایران و با بازی استعماری انگلستان، بحرین تنها به بهانه واگذاری کامل جزایر سه گانه ایرانی به کشورمان از جغرافیای کشورمان جدا شد. با این حال ادعاهای واهی کشور های عرب منطقه به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ادامه داشته و هر ساله به شدت آن افزوده می شود.

عربستان سعودی در حالی که هر ساله از ادعاهای واهی امارات در عربی بودن این جرایر حمایت می کند که در تمام سال‌های پس از امضای توافقنامه سال ۱۹۷۱ و حتی تا سال ۱۹۹۲هیچ‌گونه اعتراضی به وضع موجود جزایر نداشت و تنها در این سال بود که از سوی عربستان سعودی، امارات و مصر ادعاهای جدیدی درباره این جزایر مطرح شد. آنها ادعا کردند که اقدام ایران در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ در پس گرفتن جزایر تنب و ابوموسی از انگلیس اقدامی ناگهانی بوده و جنبه توسعه طلبانه‌داشته است و آنان از پیش چگونگی مذاکرات ۱۹۷۱ ایران و انگلیس در زمینه تجدید حاکمیت ایران بر جزایر یاد شده آگاهی نداشته‌اند. بدین ترتیب ادعاهای واهی امارات که با حمایت های حکام عرب نیز همراه بود، کلید خورد و هر ساله تکرار می شود.

4- دشمنی تمام عیار عربستان با جمهوری اسلامی ایران

با پیروزی انقلاب اسلامی و اشاعه گفتمان‌هایی همچون تلاش در جهت برقراری حکومت جهانی اسلام، نفی سلطه پذیری و سلطه جویی، حمایت از مستضعفین و نهضت آزادی بخش و تبلیغ اسلام و دعوت آن به ویژه مذهب شیعه اولین عکس العمل‌ها از درون حاکمیت دولت‌های اقتدارگرا علیه این گفتمان آغاز شد و دولت عربستان سعودی نیز در این گروه قرار داشت.

تبلیغات اعراب به ویژه محافظه کاران مسلمانان طرفدار عربستان سعودی در مورد شیعی بودن انقلاب ایران و نیز اخبار مربوط به عدم رعایت حقوق بشر در ایران تأثیر مهمی بر افکار عملی جهان عرب گذاشت. اصولا محافظه کاران اسلامی و طرفداران اسلام سعودی تبلیغات گسترده ای برای جلوگیری از نفوذ انقلاب اسلامی در میان اکثریت اعراب سنی به عمل آوردند و بزرگترین حربه آنها شیعی بودن انقلاب اسلامی بود. اصولا مخالفان انقلاب اسلامی و به ویژه اسلام گرایان محافظه کار طرفدار عربستان سعودی از هر حادثه و تحولی در داخل عربستان و صحنه بین المللی برای بی اعتبار ساختن انقلاب نزد توده های مسلمان استفاده کردند. اصولا عربستان دارای مواضع سنتی حفظ وضع موجود با انقلاب اسلامی ایران که تجدیدنظر طلب در وضع موجود بود نمی توانست سرسازش داشته باشد.

پس از انقلاب زمانی که کشورهای محافظه‌کار و ارتجاعی عرب به رهبری عربستان و اردن قصد داشتند تا با برپایی کنفرانس ها، نشستها و تبلیغات گسترده حمایت اعراب در مبارزه با جمهوری اسلامی ایران را جلب کرده و جبهه واحدی را علیه کشورمان شکل دهند. عربستان با کنفرانس عمان در تلاش بود حمایت اعراب در جنگ علیه ایران را جلب کرده و آنها را علیه ایران بسیج کند، اقدامی که با مخالفت سوریه به عنوان رهبر کشورهای جبهه پایداری عربی مواجه شد.

5- مبارزه با آرمان های انقلاب اسلامی

تلاش گسترده در جهت تبلیغ وهابیت و تربیت طلاب وهابی و اعزام آنها به کشورهای اسلامی، موضوعی است که علما و روحانیان حاکم بر عربستان همگی در رابطه با تبلیغ و رواج وهابیت در داخل و خارج از کشور خود توافق دارند. رژیم آل سعود هم به واسطه درآمدهای نفت و درآمدهای ناشی از حج، پول های هنگفتی را در رابطه با رواج ایدئولوژی وهابیت که چهره ای محافظه کارانه از اسلام ارائه می‌نماید، هزینه کرده است. علما و روحانیان عربستان با ایده تلطیف پدیده های رادیکال سعی کرده اند با استفاده از اشاعه وهابیت به خنثی سازی اسلام ناب (محمدی) که توسط جمهوری اسلامی ایران ترویج می شود، بپردازند و در این راه نیز از حمایت دولت عربستان و غرب برخوردار بوده اند.

در دهه‌ی نخست پیروزی انقلاب اسلامی، جریان هایی الهام گرفته از انقلاب اسلامی در کشورهایی نظیر الجزایر، مصر، پاکستان، اردن، بحرین، عراق، لبنان، عربستان و ترکیه و دیگر کشورها بوجود آمد که هر یک تاثیرات سیاسی قابل توجهی در نظام های حاکم به این کشورها داشتند؛ هم اینک نیز این جریانات به صورت احزاب و تشکل های سیاسی فعال هستند. از نظر منطقه ای ایران با رقبایی مثل ترکیه، عربستان و مصر مواجه است. در میان این کشورها ترکیه به لحاظ مجموعه توانمندی اقتصادی از موقعیت بهتری در مقایسه با دیگر بازیگران منطقه‌ای برخوردار است.

اما عربستان به دلیل ساختار خاص اجتماعی و فرهنگی خود از دیگر کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهای همسایه آن در حوزه جنوبی خلیج فارس متمایز است. ساختارهای خاص قبیله ای و عشیره ای که به پدید آمدن فرهنگی خاص منتهی شده است، همراه با آموزه های عمیقا سنتی و مذهبی و نیز سیطره افکار و ایده های سلفی در قالب (وهابیت)، به جامعه عربستان ترکیب منحصر به فردی بخشیده است.

6- همکاری با آمریکا در حمله به طبس

در پی ناکامی دولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در تهران که در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا بازداشت شده بودند، جیمی کارتر رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا دستور انجام عملیات آزادسازی گروگانهای آمریکایی را صادر کرد. عملیات نظامی طبس که نام عملیاتی آن در ارتش آمریکا عملیات پنجه عقاب 2بود، توسط نیروی دلتا با هدف آزادسازی آمریکایی‌های گروگان گرفته‌شده توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، در تهران بود.

سربازان آمریکایی برای این تجاوز، متشکل از افراد تعلیم یافته نیروی زمینی و چتربازان نیروی دریایی بودند که از بین اعضای نخبه یک گروه داوطلب انتخاب شدند. این گروه تحت نظارت سرهنگ ”چارلزبک ویث" که در جنگ ویتنام از شهرت ویژه ای برخوردار شده بود، آموزش دیدند. این تیم نجات، کمی پیش از آغاز عملیات در ایران، ظاهراً به عنوان شرکت در یک مانور نظامی مشترک میان مصر، آمریکا و عربستان سعودی، عازم مصر شدند و در پنجم اردیبهشت ماه شش هواپیمای باری غول پیکر ”هرلوکس سی-130"، با 90 نفر کماندو و 90 نفر خدمه هواپیما، مصر را به سوی باند فرودگاهی در دشت کویر ایران ترک کردند. هواپیماهای سی-130 می بایست با هشت هلی کوپتر”سیکورسکی.آر.اچ.53" نیروی دریایی آمریکا که به اسب دریایی معروف بودند، و از ناو هواپیمابر ”نیمیتز" واقع در دریای عمان پرواز کرده بودند را ملاقات می کردند.

برژینسکی بعدها در توضیح گوشه‌هایی از ابعاد این توطئه، به همکاری مصر و چند کشور دیگر اشاره کرده و می‌گوید: «در انجام این عملیات ما از همکاری صمیمانه یک کشور دوست و همکاری غیرمستقیم چند کشور دیگر منطقه که از چگونگی این عملیات و هدف آن اطلاع نداشتند، برخوردار شدیم. ”سادات" همان طور که انتظار داشتیم بی دریغ امکانات خود را در اختیار ما گذاشت. چند کشور دیگر هم در تدارک این عملیات در داخل ایران با ما همکاری کردند.» برژینسکی نام سایر کشورهایی که در این طرح همکاری کرده بودند را نمی‌گوید اما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با توجه به برخی مدارکی که پس از بمباران هلی کوپترها سالم مانده بودند می‌گویند: «این کشورها عبارت بودند از عربستان سعودی، ترکیه، عمان و پاکستان.» یعنی رژیم های وابسته ای که امیدوار بودند هر چه زودتر از شر خطری که انقلاب اسلامی برای آنها به وجود آورده بود، خلاص شوند. 3

7- بی احترامی تاریخی به حجاج ایرانی

بی احترامی به زائران ایرانی و قتل زائر ایرانی در سال 1322

در سال 1320ه.ش دولت ایران رفتن به حج را برای ایرانیان ممنوع اعلام کرده بود، با این وجود برخی از مردم پنهانی در حج حضور داشتند. در سال 1322ه.ش ماجرایی روی داد که منجر به قطع رابطه سیاسی بین دو کشور ایران و عربستان شد و آن قتل یکی از حجاج ایرانی به نام ابوطالب یزدی (از اهالی اردکان یزد) در ملاعام بود. این زائر که به علت بدی مزاج در کعبه دچار استفراغ شده بود، به دست شرطه های امر به معروف عربستان دستگیر شد و در نهایت به جرم ملوث (آلوده) کردن خانه خدا و بدون توجه به دفاعیات و سخنانش به شکلی کاملاً بدوی و غیر انسانی سر بریده شد.

در پاسخ به اعتراض وزارت خارجه ایران، وزارت امور خارجه عربستان با استناد به کمک‌های این دولت به برخی ایرانیان در بین راه و همچنین قانونی خواندن حکم دادگاه این کشور، مدعی شد «اگر تفضل خداوندی و اقدامات احتیاط کارانه دولت عربی سعودی نبود، عده زیادی از حجاج ایرانی در نتیجه رفتار خجالت آوری که در خانه خدا می‌کنند، به قتل می‌رسیدند!!!.» همچنین وزارت خارجه عمل زایر ایرانی را محاربه با خدا و پیغمبر (ص) و فساد در زمین شمرد و با استناد به آیه‌ای از قرآن، حکم قتل وی را مشروع شمرد. 4

کشتار حجاج ایرانی در سال 1366

حجاج ایرانی بعد از انقلاب به دلیل داشتن شور انقلابی، در عربستان معمولا راهپیمایی اعتراضی (علاوه بر مراسم مذهبی) برگزار می کردند که حجاج غیرایرانی نیز بعضا در این مراسم شرکت می کردند. ترس سعودی ها در حدی بود که صحبت کردن با ایرانی ها را نوعی جرم می دانستند و مکافاتش زندان بود. اما ماجرای حج سال 1366 بسیار متفاوت و خونین بود؛ چرا که در جریان حج این سال ماموران امنیتی عربستان سعودی با کشتار 400 حاجی ایرانی و غیرایرانی (9مرداد 1366) فاجعه بی سابقه ای را رقم زدند. در این مقطع ضدیت ایران و عربستان به نهایت خود می رسد و امام خمینی (ره) عربستان را مظهر اسلام آمریکایی و اسلام درباری معرفی می نماید و شدیدترین حملات تبلیغاتی ایران متوجه عربستان می‌گردد و حتی سفارتخانه عربستان در ایران مورد حمله عده‌ای که بیشتر دانشجو بودند قرار می‌گیرد.

این حادثه بزرگترین ضربه را به روابط دو کشور وارد نمود. امام خمینی (ره) در آن زمان اعلام فرمودند که حتی اگر از جنایات صدام بگذریم جنایت آل سعود در این حادثه غیر قابل بخشش است. پس از حادثه قتل عام 1366 رژیم سعودی با سهمیه بندی برای حجاج ایرانی و ممنوعیت راهپیمایی برائت حجاج، عملا از انجام حج حجاج ایرانی جلوگیری می‌کرد.

8- حمایت مالی و اطلاعاتی عربستان از صدام حسین

قبل از انقلاب اسلامی هنوز عربستان به این ثروت نرسیده بود و در مقابل ایران بسیار محتاط بود، اما حمله صدام به ایران، این فرصت را به آنها داد تا عرض اندام کنند؛ کاملا مشخص بود که خود صدام بدون حمایت عربستان و دیگر کشور های عربی از پس این تجاوز بزرگ که در آخر هم به شکست انجامید برنمی‌آمد. همه اینها در حالی بود که کشورمان از کمک های مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی به عراق در جریان وقوع جنگ تحمیلی آن کشور علیه عراق در فاصله سال های 88-1980 میلادی آگاه و خشمگین بود.

با پیشرفت های جنگی ایران، از جمله فتح فاو، نگرانی عربستان و شیخ نشین‌ها از قدرت ایران افزایش یافت و بر حجم کمک های مالی تسلیحاتی سیاسی عظیم عربستان به عراق در طول جنگ تحمیلی اضافه شد. برای نمونه کویت و عربستان توافق کردند که از سال ‌١٩٨٢ عایدات صدور نفت از مناطق مشترک خود را روزانه ‌٣٠٠ الی ‌٣٥٠ هزار بشکه به حساب عراق ریخته بریزند. 5

در رابطه با کمک های اطلاعاتی عربستان به صدام حسین گزارش مجله ژون آفریک مورخ 9 ژوئن 1982 از اهمیت زیادی برخوردار است. بر مبنای گزارش این مجله؛ زمامداران عربستان درست یک ماه مانده به شروع جنگ، هنگام استقبال از صدام به وی هدیه شاهانهای دادند و آن گزارشی بود که از سوی دستگاه های سری آمریکا تهیه شده بود و در آن اوضاع اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران تشریح شده بود. علاوه بر آن اطلاعات دقیقی درباره وضعیت ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات قابل بهره‌برداری آن و اطلاعات مختلف دیگر که بسیار محرمانه بود در اختیار صدام قرار گرفت. 6

9- سیاست‌های ضد ایرانی عربستان در بازار نقت

عربستان سعودی با تولید روزانه ۱۰ میلیون بشکه نفت در روز به عنوان بزرگترین صادر کننده نفت در جهان شناخته می‌شود و البته تنها کشوری است که می‌تواند با افزایش سریع تولید نفت خود مانع افزایش ناگهانی قیمت نفت شود. عربستان با سوء استفاده از قابلیت خود، دارای سابقه تاریخی بسیاری بوده و بارها از این امتیاز خود علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کرده است.

آنچه که نقش عربستان را در رابطه با سیاست نفتی این کشور برجسته ساخته است، مواضع اخیر عربستان و تمایل این کشور در همراهی با غرب برای فشار بر ایران است، امری که با تحلیل های موجود و واقعیت هایی که پس از تحولات موسوم به بهار عربی در منطقه و بخصوص در حوزه پیرامونی عربستان رخ داد، بیش از پیش این گزاره را تصدیق می کند. استفاده از سلاح نفت علیه ایران که برای نخستین بار از سوی ترکی الفیصل، شاهزاده با نفوذ سعودی مطرح شد، نخستین جرقه ای بود که در نهایت به اظهار نظر علنی مقامات ریاض برای افزایش تولیدات به منظور تامین نیاز بازار منجر شد و تا به حال ادامه داشته است. این موضع گیری در کاهش فعلی قیمت نفت که فشار زیادی بر اقتصاد کشور های منطقه و کشورمان وارد کرده نقش ویژه ای داشته است. در پی کاهش شدید قیمت نفت در ماه‌های انتهایی سال ۲۰۱۴ و اوایل سال ۲۰۱۵، دولت ایران و سایر کشورهای عضو اوپک که به دلیل افت شدید قیمت نفت دچار کاهش بی‌سابقه درآمدهای نفتی شده بودند، عربستان را متهم کردند که با افزایش بی‌سابقه تولیدات نفتی خود، کاهش قیمت و ضربه به تولیدکنندگان نفتی را در دستور کار دارد.

10- همکاری کامل عربستان با تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران

عربستان سعودی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دشمنی روشنی با جمهوری اسلامی ایران داشته و در حوادث مختلف این مسئله را به اثبات رسانده است. ریاض از حامیان تحریم های ضد ایرانی بوده وسیاست های آمریکا را در منطقه اجرا کرده است. به بیان دیگر همزمان با تحریم ظالمانه علیه جمهوری اسلامی ایران، عربستان با استفاده از فرصت پیش آمده و به دلیل ضعف درونی خود بر موضع نابجای آمریکا پافشاری ‌کرده و بیش از پیش بر طبل دشمنی با ایران می‌کوبید.

11- طرح مبحث هلال شیعی و مبارزه با دولتها و گروه‌های حامی ایران

مسئله ورود و نفوذ ایران و انقلاب ایران در کشورهای منطقه، یکی از نگرانی‌های جدی عربستان سعودی بوده و در رابطه با عراق، سوریه و لبنان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. طمع عربستان به این علت است که روند دولت سازی در عراق برای همسایگان قدرتمند این کشور از جمله ایران و عربستان یک پروسه حیاتی بوده و تشکیل یک عراق متحد یکپارچه با اکثریت شیعه برای دولت های سنی و رادیکال منطقه مثل عربستان و اردن یک خطر بالقوه محسوب می شود.

در سال 2003 میلادی حمله نیروهای نظامی امریکایی به عراق و سرنگونی "صدام حسین" دیکتاتور پیشین آن کشور سبب شد تا شیعیان عراقی که اکثریت جمعیت آن کشور را تشکیل می دادند، قدرت را در دست گیرند و عراق به سوی ایران تمایل پیدا کند. آنچه از معادلات منطقه برداشت می شود این است که شکل گیری یک عراق یکپارچه متحد با اکثریت شیعه هم منافع دول رادیکال سنی منطقه و هم آمریکا را به خطر خواهد انداخت. طرح مباحثی همچون "هلال شیعی" در همین پروسه معنا پیدا می‌کند.

یکی از راهبردهای عربستان در منطقه، تلاش برای دخالت در لبنان در راستای تضعیف و از بین بردن قدرت و نفوذ حزب الله و تقویت رقبای آن است. در سال 2006 میلادی جنگ میان نیروهای حزب الله لبنان و اسرائیل در گرفت. در این جنگ ریاض در کنار صهیونیست‌ها علیه رزمندگان حزب الله موضع‌گیری ‌کرد ولی در نهایت حزب الله پیروز شد. عمده نگرانی عربستان سعودی، ائتلاف جدید منطقه‌ای با محوریت ایران علیه حکومت ریاض است.

در یکی از اسناد سری وزارت خارجه عربستان سعودی، سمیر جعجع از سفیر عربستان برای اجرا کردن خواست این کشور در لبنان درخواست دریافت پول کرده است. بر اساس این سند، سفیر عربستان در بیروت بر لزوم دادن پول به سمیر جعجع با توجه به اینکه نقش بازدارندگی در برابر حزب الله در لبنان ایفا می کند، تاکید کرده است. همچنین بر اساس سند دیگری، سعودی‌ها با درخواست‌های مالی هر طرفی که علیه حزب الله و ایران موضع‌گیری نداشته و یا در روزنامه‌هایی مانند الاخبار کار کرده باشد، موافقت نمی‌کنند و عبدالناصر شراره از جمله این روزنامه‌نگاران لبنانی است.

12- عربستان و ترغیب آمریکا برای حمله به ایران (همزمان با بحران هسته‌ای)

یکی از کدهایی که دشمنی عربستان با جمهوری اسلامی ایران را بسیار روشن نشان می دهد، درخواست عربستان سعودی از آمریکا برای حمله به ایران است. بر مبنای اسنادی که سایت افشاگر "ویکی لیکس" ارائه کرده، ملک عبدالله در سال 2008 میلادی از امریکا درخواست حمله به ایران را کرده است. در این در خواست که از طریق یکی از سفارتخانه‌های آمریکا دریافت شده، پادشاه عربستان به آمریکا می‌گوید: «سر مار را قطع کنید.»

13- همکاری اطلاعاتی با اسرائیل برای حمله به مراکز هسته‌ای ایران

عربستان سعودی از ابتدا جزء مخالفان سرسخت حل مسئله هسته‌ای ایران و گروه 1+5 بود و از بر هم خوردن توازن قوا در منطقه به نفع ایران، بسیار هراس دارد. این مسئله در موضع گیری‌ها و همراهی کامل آنها با مواضع سیاسی غربی‌ها کاملا مشهور بوده و تا به امروز نیز ادامه داشته است. علاوه بر موضع گیری های سیاسی، بر مبنای اطلاعاتی که از طریق اسناد محرمانه منتشر شده، عربستان سعودی طرح مشترکی را با رژیم صهیونیستی برای حمله به سایت های هسته‌ای ایران در دست بررسی داشته‌اند. علاوه بر این شواهدی وجود دارد که موساد و سازمان های اطلاعاتی عربستان ارتباطات گسترده ای در رابطه با برنامه های هسته ای کشورمان برقرار کرده بودند. 7

14- فاجعه منا و عدم پاسخگویی عربستان

روز پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴ برابر با ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵ میلادی و ۱۰ ذیحجه ۱۴۳۶ قمری همزمان با عید قربان در مراسم رمی جمرات در منطقه منا، حادثه ای رخ داد علاوه بر هزاران کشته، تعداد زیادی از حجاج مفقود شدند. در میان قربانیان حجاج صدها نفر ایرانی شهید شدند و از سرنوشت تعداد زیادی از هموطنانمان اطلاعی در دست نیست. همه اینها در حالی است که دولت عربستان سعودی مسئولیت بی تدبیری در قبال این حادثه را نشان نداده و در مقطعی نشانه های روشنی از دشمنی و عمدی بودن این حادثه را بروز داده است.

عدم صدور روادید برای هیأت اعزامی ایران برای پیگیری قربانیان حادثه، عدم همکاری لازم با عوامل بعثه در شناسایی مفقودین و اجساد درگذشتگان و عدم پاسخگویی در رابطه با دیپلمات ایرانی ربوده شده در حادثه منا و... تنها نشانه هایی از دشمنی تاریخی این کشور است. همه اینها در حالی است که در روزهای اخیر و با فشارهای جمهوری اسلامی ایران (به دلیل عدم پاسخگویی مسئولان سعودی) مقامات این کشور تهدید حمله نظامی و ... را در دستور کار قرار داده اند.
 


I searched "صورة العمرخطاب" and found tens of results that bash umar tv series for changing face and appearance of omar 180° different from what is written in sunni hadith books about
appearance of omar.

Omar had very bad habits and appearance (search صورة العمرخطاب on google). Apart from them he alaways tried to change prophet's orders and words. When Prophet (PBUH) wanted to write his testament in last times of his life omar didn't let the people around to bring blank paper and pen for Prophet Muhammad (PBUH).

Sahih Muslim Hadith 4016:

Ibn Abbas reported: When Allah's Messenger (may peace be upon him) was about to leave this world, there were persons (around him) in his house, 'Umar b. al-Khattab being one of them. Allah's Apostle (may peace be upon him) said: Come, I may write for you a document; "you would not go astray after that". Thereupon Umar said: Verily Allah's Messenger (may peace be upon him) is deeply afflicted with pain. You have the Qur'an with you. The Book of Allah is sufficient for us. Those who were present in the house differed. Some of them said: Bring him (the writing material) so that Allah's Messenger (may peace be upon him) may write a document for you and you would never go astray after him And some among them said what 'Umar had (already) said. When they indulged in nonsense and began to dispute in the presence of Allah's Messenger (may peace be upon him), he said: Get up (and go away) 'Ubaidullah said: Ibn Abbas used to say: There was a heavy loss, indeed a heavy loss, that, due to their dispute and noise. Allah's Messenger (may peace be upon him) could not write his testament for them.


حديث ( ائتوني أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعدي ) - islamqa.info

13. The Book of Bequests (Kitab Al-Wasiyya) from Sahih Muslim translated by Abdul Hamid Siddiqui - Hadith (Hadis) Books

@Bratva

Every Sunni must read this hadith in Sahih Muslim and similar Hadiths about omar in other sunni hadith books. Omar didn't let messenger of Allah write his testament! Do people know how he treated Sayyedah Fatemah (PBUH) and Imam Ali (PBUH) few days after demise of Prophet Muhammad (PBUH)?! Have they checked their books to find answer of this question, Why beloved daughter of Prophet Muhammad (PBUH) became martyr few days after demise of Prophet (PBUH) when she was 18?!

A real Sunni is one who follow Sunnat of Prophet Muhammad (PBUH) after his demise. Follow the book that is revealed to him and household of prophet who are superior to household of any mankind, be it arab or none-arab.


اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد (ص). آمین

I like a lot of things about Shias, but their anti-Omar tirades are frankly idiotic. Why do you think someone sitting a thousand years later knew how bad Omar was, but the Prophet himself didn't know??

If you love someone a lot, then you should automatically respect his decisions.

After reading more & more about Islam, I really respect Mohammad, as many things. One of the things I learned from him is that to succeed at anything, you have to be really good at choosing the people around you. It doesn't matter if you are good, but are bad at choosing the people. And look at the choices that Mohammad made with regards to the people he surrounded himself with!

He chose people that are so different from each other. Bilal, Salman, Abu Bakr, Omar, Uthman, Ali, etc, each had their own particular positive points. Mohammad's success was through the people. It is a lesson that every leader & manager should learn and pay attention.

But some of you people put down his choices and his decisions. So, this means Mohammad didn't know how to choose his people?!

Stick to the positive parts of the religion, instead of getting involved in sectarian garbage. If Omar or Uthman or Abu Bakr made bad decisions, okay, mention that, and see what better action could have been taken. But to put down the characters & personalities of Mohammad's closest friends is stupid. It is an insult against the Prophet. It's like how some of you insult Aisha. You think you knew Aisha & Omar and Abu Bakr more than the Prophet himself??

Let me also add a few other things about your Hadith which I think is an injustice to the Prophet. Mohammad always welcomed disagreements. He wasn't a monarch. He didn't choose yes-men. These are the lessons to learn from him. He chose people that would disagree with him. I remember reading about the decision making process of him and which I try to apply in my life. Before making a decision, he was willing to listen to any opinion. Once a final decision is made, then no more contemplation, and it has to be done immediately and without fail.

Why when it comes to Mohammad's life, everyone focuses on the wrong lessons? To my sunni family members & friends, the kind of stuff they learn is to use a mosvagh to brush their teeth because it was the sunna of the prophet Mohammad. To the shias, they focus on attacking this and that character. Instead, focus on what kind of leader Mohammad was, what kind of husband, what kind of friend, how did he make his decisions, how did he take criticisms, his humbleness, and so on.
 
Last edited:
I like a lot of things about Shias, but their anti-Omar tirades are frankly idiotic. Why do you think someone sitting a thousand years later knew how bad Omar was, but the Prophet himself didn't know??

If you love someone a lot, then you should automatically respect his decisions.

After reading more & more about Islam, I really respect Mohammad, as many things. One of the things I learned from him is that to succeed at anything, you have to be really good at choosing the people around you. It doesn't matter if you are good, but are bad at choosing the people. And look at the choices that Mohammad made with regards to the people he surrounded himself with!

He chose people that are so different from each other. Bilal, Salman, Abu Bakr, Omar, Uthman, Ali, etc, each had their own particular positive points. Mohammad's success was through the people. It is a lesson that every leader & manager should learn and pay attention.

But some of you people put down his choices and his decisions. So, this means Mohammad didn't know how to choose his people?!

Stick to the positive parts of the religion, instead of getting involved in sectarian garbage. If Omar or Uthman or Abu Bakr made bad decisions, okay, mention that, and see what better action could have been taken. But to put down the characters & personalities of Mohammad's closest friends is stupid. It is an insult against the Prophet. It's like how some of you insult Aisha. You think you knew Aisha & Omar and Abu Bakr more than the Prophet himself??
My Sunni compatriot, Iranians don't curse dear people for Sunnis especially Ayesha wife of Prophet. However in Quran many Prophets have had bad wives like Prophet Noah and Lut (PBUT)...

Hazrat Khadijah (PBUH) mother of Sayyedh Fatemah (PBUH) is the most dear woman for Prophet Muhammad (PBUH) after his daughter. Also hazrat Ome Salameh ( PBUH) was a very good wife for Prophet.


Here are some hadiths about very very bad behavior of Omar during life of Prophet Muhammad (PBUH) in " Sahih Sunni " books:

This guy with such idiotic and childish! behavior couldn't be Imam of Muslims and his successor after demise of Prophet Muhammad (PBUH), only Ahlulbayt (PBUT) could have such suitability. Accourding to these Sahih Sunni hadiths his behavior has bothered Prophet and Ahlulbayt for many times, and Prophet has taunted him during his lifetime.

با توجه به رواياتى كه در منابع اهل سنت آمده، موضوع خشنونت عمر بن خطاب در رفتار و كردارش، يكى از موضوعات مورد بحث در ميان محققان اسلامى است و در اين باره داستانهاى زيادى از رفتارهاى خشن او با مسلمانان صدر اسلام ذكر شده‌است.

اما مهمترين نكته‌اى جالب توجه كه در اين ميان به چشم مى‌خورد، ترس رسول خدا صلى الله عليه وآله از رفتار عمر بن خطاب است كه در ضمن روايت معتبرى مطرح شده‌است.

اين قضيه را احمد بن حنبل در فضائل الصحابه با سند معتبر اين‌گونه آورده است:

[504] حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطِيعِيُّ، قثنا مُوسَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو عِيسَى الْمَسْرُوقِيُّ، قثنا أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: لا أَزَالُ هَائِبَةً لِعُمَرَ بَعْدَ مَا رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم صَنَعْتُ حَرِيرَةً وَعِنْدِي سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ جَالِسَةٌ، فَقُلْتُ لَهَا: كُلِي، فَقَالَتْ: لا أَشْتَهِي وَلا آكُلُ، فَقُلْتُ: لَتَأْكُلِنَّ أَوْ لأَلْطَخَنَّ وَجْهَكِ، فَلَطَخْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَهُوَ بَيْنِي وَبَيْنَهَا، فَأَخَذْتُ مِنْهَا فَلَطَخْتُ وَجْهِي، وَرَسُولُ اللَّهِ يَضْحَكُ، إِذْ سَمِعْنَا صَوْتًا جَاءَنَا يُنَادِي: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: " قَوْمًا فَاغْسِلا وُجُوهَكُمَا، فَإِنَّ عُمَرَ دَاخِلٌ "، فَقَالَ عُمَرُ: السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ، أَأَدْخُلُ؟ فَقَالَ: " ادْخُلِ ادْخُلْ ".

عايشه مى‌گويد:‌ همواره از عمر بن خطاب مى‌ترسيدم بعد از اين‌كه ترس رسول خدا صلى الله عليه وسلم را از او ديدم. حريره درست كردم و نزد من سوده بنت زمعه (همسر ديگر رسول خدا)‌ نشسته بود به او گفتم: از آن بخور. او گفت: اشتها ندارم و نمى‌خورم . به او گفتم: از اين غذا تناول كن يا آن را به صورتت مى‌مالم. پس غذا را به صورت او ماليدم. پيامبر در حالى‌كه ميان من و او نشسته بود خنديد و از اين غذ گرفتم به صورت خودم هم ماليدم و رسول خدا همچنان مى‌خنديد. در اين هنگام صداى شنيديم كه مى‌گفت:‌ اى عبد الله بن عمر! رسول خدا فرمود:‌پا شويد صورتهايتان را بشوييد؛ چرا كه عمر وارد مى‌شود. عمر گفت: سلام بر تو اى رسول خدا و رحمت و بركات خدا بر تو باد. سلام برشما آيا وارد شوم؟ رسول خدا فرمود: وارد شو.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة، ج1، ص349، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.



ابو يعلى موصلى اين روايت را با همان سند معتبر در كتاب «مسندش» اين‌گونه گزارش كرده‌است:

[4476] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، أَنَّ عَائِشَةَ، قَالَتْ: أَتَيْتُ النَّبِيَّ صلي الله عليه وسلم بِخَزِيرَةٍ قَدْ طَبَخْتُهَا لَهُ، فَقُلْتُ لِسَوْدَةَ وَالنَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم بَيْنِي وَبَيْنَهَا: كُلِي، فَأَبَتْ، فَقُلْتُ: لَتَأْكُلِنَّ، أَوْ لأُلَطِّخَنَّ وَجْهَكِ، فَأَبَتْ، فَوَضَعْتُ يَدِي فِي الْخَزِيرَةِ، فَطَلَيْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم فَوَضَعَ بِيَدِهِ لَهَا، وَقَالَ لَهَا: " الْطَخِي وَجْهَهَا "، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم لَهَا، فَمَرَّ عُمَرُ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ ! يَا عَبْدَ اللَّهِ ! فَظَنَّ أَنَّهُ سَيَدْخُلُ، فَقَالَ: قُومَا فَاغْسِلا وُجُوهَكُمَا "، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَيْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم.

عايشه مى‌گويد: من غذايى را پخته و خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه وآله آوردم. به سوده (همسر ديگر آن حضرت) كه رسول خدا ميان من و او فاصله شده بود نيز تعارف كردم. سوده از خوردن غذايى كه من پخته بودم خوددارى كرد به او گفتم:‌ از اين غذا تناول كن يا آن را به صورتت مى‌مالم. او دوباره خود دارى كرد. من دست در ميان غذا بردم و به صورت او ماليدم. پيامبر از اين مسأله خنديد و به سوده دستور داد كه او نيز همين كار را با من انجام دهد. در همين زمان عمر بن خطاب از كنار منزل رسول خدا صلى الله عليه وآله عبور كرد و گفت: اى عبد الله اى عبد الله! رسول خدا گمان كرد كه او وارد خانه مى‌شود. رسول خدا به آن دو فرمود:‌ پا شويد صورت هاى تان را بشوييد. عايشه مى‌گويد: از روزى كه ديدم رسول خدا از قيافه و هيبت عمر بن خطاب ترسيد، هميشه از عمر مى‌ترسيدم .

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج7، ص449، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.



در منابع روايى ديگر اهل سنت،‌ پايان روايت با كلمات «اياه» و يا «منه» ختم شده و صريح در اين است كه عايشه بعد از اين‌كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از عمر بن خطاب ترسيده، دائماً مى‌ترسيده‌است:

فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَيْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم اياه.

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج44، ص90، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

جامع الاحاديث السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج13، ص302، و ج18، ص74، طبق برنامه الجامع الكبير.

الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج12، ص265، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.

هشام بن عمار سلمى روايت را با همان سند نقل كرده اما طبق گزارش او سخن عايشه هم در ابتداى روايت و هم در انتهاى آن تكرار شده است:

125 - ثنا سَعِيدٌ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: لَا أَزَالُ لِعُمَرَ هَائِبَةً بَعْدَ الَّذِي رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ: صَنَعْتُ حَرِيرَةً فَجِئْتُ بِهَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَهُوَ جَالِسٌ بَيْنِي وَبَيْنَ سَوْدَةَ، فَقُلْتُ لَهَا: كُلِي، قَالَتْ: مَا أَنَا بِذَائِقَتِهَا، قُلْتُ: وَاللَّهِ لَتَأْكُلِنَّ، أَوْ لَأُلَطِّخَنَّ بِهَا وَجْهَكِ، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَضْحَكُ، ثُمَّ خَفَضَ بِرُكْبَتِهِ لَهَا، يَسْتَقِيدُ مِنِّي، فَأَخَذْتُ مِنَ الصَّحْفَةِ شَيْئًا فَمَسَحْتُ بِوَجْهِي، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَضْحَكُ، فَسَمِعْنَا صَوْتَ عُمَرَ أَتَانَا مِنْ قُبَاءٍ، وَهُوَ يَقُولُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، قَالَتْ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «قُومَا فَاغْسِلَا عَنْ وُجُوهِكُمَا، فَإِنَّ عُمَرَ دَاخِلٌ» ، قَالَتْ: فَقُمْنَا فَغَسَلْنَا عَنْ وُجُوهِنَا، فَجَاءَ عُمَرُ، فَوَقَفَ عَلَى الْبَابِ، فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، أَدْخُلُ؟ فَقِيلَ: ادْخُلْ، قَالَتْ عَائِشَةُ: فَلَا أَزَالُ لِعُمَرَ هَائِبَةً بَعْدَ الَّذِي رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ

السلمي، هشام بن عمار بن نصير بن ميسرة بن أبان (متوفاي246هـ)، حديث هشام بن عمار، ج1، ص246، تحقيق: د. عبد الله بن وكيل الشيخ، دار النشر: دار اشبيليا - السعودية ، الطبعة: الأولى1419هـ - 1999م



اعتبار روايت از نظر سند

روايت فوق از نظر سند در نزد علماى اهل سنت معتبر است. در اينجا به متن تصحيح سندى آنها اشاره مى‌كنيم:

ابوبكر هيثمى در كتاب «مجمع الزوائد ومنبع الفوائد» سند روايت را حسن دانسته و بعد از نقل روايت مى‌نويسد:

.... قَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَيْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ». رَوَاهُ أَبُو يَعْلَى، وَرِجَالُهُ رِجَالُ الصَّحِيحِ خَلَا مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عَلْقَمَةَ، وَحَدِيثُهُ حَسَنٌ.

اين روايت را ابو يعلى نقل كرده و رجالش صحيح رجال صحيح هستند جز محمد بن عمرو بن علقمه و روايت او حسن است.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج4، ص316، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

صالحى شامى نيز در كتاب «سبل الهدى والرشاد فى سيرة خير العباد»، روى تصحيح سندى هيثمى تأكيد كرده و در همان ابتدا خيال همه را از جهت سندى راحت كرده‌است:

وروى ابن عساكر، وأبو يعلى، برجال الصحيح، غير محمد بن عمرو بن علقمة، قال الهيثمي: وحديثه حسن عن عائشة رضي الله تعالى عنها قالت : أتيت رسول الله صلى الله عليه وسلم بحريرة قد طبختها ، فقلت لسودة، والنبي صلى الله عليه وسلم بيني وبينها: كلي، فأبت أن تأكل، فقلت: لتأكلين أو لألطخن وجهك، فأبت فوضعت يدي فيها، فلطختها، وطليت وجهها فوضع فخذه لها وقال لها: (لطخي وجهها) فلطخت وجهي، فضحك رسول الله صلى الله عليه وسلم فمر عمر رضي الله تعالى عنه فقال: يا عبد الله، فظن رسول الله صلى الله عليه وسلم أنه سيدخل، فقال: (قوما، فاغسلا وجوهكما)، فما زلت أهاب عمر لهيبة رسول الله صلى الله عليه وسلم منه.

الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج7، ص114،‌ تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

ايشان در جاى ديگر از همان كتابش دوباره به حسن بودن سند روايت تأكيد مى‌نمايد و مى‌نويسد:

وروى النسائي وأبو بكر الشافعي وأبو يعلى وسنده حسن عن عائشة - رضي الله تعالى عنها - قالت : زارتنا سودة يوما ، فجلس رسول الله صلى الله عليه وسلم بيني وبينها فأتيت بحريرة فقلت لها : كلي ، فأبت ، فقلت لتأكلين وإلا لطخت وجهك ، فأبت ، فأخذت من القصعة شيئا ، فلطخت به وجهها فضحك رسول الله صلى الله عليه وسلم ورفع رجله من حجرها ، وقال الطخي وجهها فأخذت شيئا من القصعة فلطخت به وجهي ، ورسول الله صلى الله عليه وسلم يضحك فمر عمر فنادى ، يا عبد الله يا عبد الله فظن النبي صلى الله عليه وسلم أنه سيدخل فقال: قوما فاغسلا وجوهكما قالت عائشة : فما زلت أهاب عمر لهيبة رسول الله صلى الله عليه وسلم.

نسائى،‌ ابوبكر شافعى و ابو يعلى روايت را با سند حسن از عايشه نقل كرده است كه عايشه مى‌گويد: ....

الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج9، ص70،‌ تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

با توجه به متن سخنان فوق، اين روايت حسن و در نهايت معتبر است.

دلالت روايت:

از نظر دلالى نيز اين روايت صريح در اين است‌كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از عمر بن خطاب مى‌ترسيده به گونه‌اى ترس آن حضرت باعث سلب امنيت خاطر عايشه وترس او از ناحيه عمر شده‌است.

همانطورى‌كه در ابتدا اشاره كرديم،‌ خشونت در عمر يك صفت ذاتى او است و نمونه‌هاى از بروز خشونت او قبل از اسلام در مورد آزار و اذيت تازه مسلمانان و بعد از اسلام در منابع اهل سنت وجود دارد.

و روايتى كه در صحيح مسلم از رسول خدا صلى الله عليه وآله در مورد خشونت عمر بن خطاب نقل شده قابل تأمل است:

.... قَالَ: يَا أَبَا الطُّفَيْلِ مَا يَقُولُ هَذَا؟ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ ذَلِكَ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ فَلَا تَكُونَنَّ عَذَابًا عَلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ....

[اي پسر خطاب! براي اصحاب رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مايه عذاب نباش]

صحیح مسلم ج3 ص1696 المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوري (المتوفى: 261هـ)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، عدد الأجزاء: 5 .

سنن أبي داود ج4 ص346 المؤلف: أبو داود سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو الأزدي السَِّجِسْتاني (المتوفى: 275هـ)، المحقق: محمد محيي الدين عبد الحميد، الناشر: المكتبة العصرية، صيدا - بيروت، عدد الأجزاء: 4 .

الاستذكار ج8 ص478 المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)، تحقيق: سالم محمد عطا، محمد علي معوض، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421 - 2000، عدد الأجزاء: 9 .

التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد ج3 ص195 المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)، تحقيق: مصطفى بن أحمد العلوي , محمد عبد الكبير البكري، الناشر: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية - المغرب، عام النشر: 1387 هـ، عدد الأجزاء: 24 .

المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج ج14 ص132 المؤلف: أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف النووي (المتوفى: 676هـ)، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1392، عدد الأجزاء: 18 (في 9 مجلدات)

فتح الباري شرح صحيح البخاري ج11 ص129 المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الناشر: دار المعرفة - بيروت، ،1379، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي، قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب، عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز، عدد الأجزاء: 13 .


با در نظر داشت سخن عايشه، نكته قابل و مورد توجه اين است‌كه اگر عمر بن خطاب در مورد ديگر مسلمانان اين‌گونه خشن بوده قابل توجيه است؛ اما سؤال اين است كه ترس رسول خدا صلى الله عليه وآله از او كه مستفاد اين روايت حسن است، چگونه قابل توجيه خواهد بود؟

حال چگونه ممكن است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از عمر ترسيده باشد در حالى‌كه خداوند متعال مى‌فرمايد كه تنها بايد از او ترسيد؛‌ چنانچه در آيه ذيل آمده است:

الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَكَفى‏ بِاللَّهِ حَسيبا. (الأحزاب/39)

كسانى كه پيامهاى خدا را مى ‏رسانند و از او مى‏ ترسند و از هيچ كس جز او نمى‏ ترسند، خدا براى حساب‏كردن اعمالشان كافى است.


Sonnat.net in English, Farsi and Urdu.

سنت،سنت نبوی،عقاید اهل سنت و جماعت، ،شیعه و سنی،پاسخ به شبهات،مناظره شیعه و سنی
 
Last edited:
@Serpentine

What a pile of rubbish.

@@Sinan. You should control your emotions, seriously.

Thread closed. We don't allow this nonsense in this section, and this is coming from people who call Kurds.

Source: Racism aganist Turks in iran | Page 2

This is not about Emotions but about the protests in Iran which are continuing for 4 days. Anyways, as i predicted your course of action beforehand. There are also 2 other threads. :)

Racism aganist Turks in iran

Racism against Turks in Iran

But as i know, Iranian users don't feel safe outside of the Iranian section. I opened one, in this section too.
 
My Sunni compatriot, no one curse dear people for Sunnis in Iran. We even respect Ayesha but...

Hazrat Khadih (PBUH) mother of Sayyedh Fatemah (PBUH) is the most dear woman for Prophet after his daughter. Also hazrat Ome Salameh ( PBUH) was a very good wife for Prophet.


Here are some hadiths about very very bad behavior of Omar during life of Prophet Muhammad (PBUH) in " Sahih Sunni " books:

This guy with such behavior can't be Imam of Muslims. His behavior has bothered Prophet and Ahlulbayt for numerous times during lifetime of holy Prophet.

با توجه به رواياتى كه در منابع اهل سنت آمده، موضوع خشنونت عمر بن خطاب در رفتار و كردارش، يكى از موضوعات مورد بحث در ميان محققان اسلامى است و در اين باره داستانهاى زيادى از رفتارهاى خشن او با مسلمانان صدر اسلام ذكر شده‌است.

اما مهمترين نكته‌اى جالب توجه كه در اين ميان به چشم مى‌خورد، ترس رسول خدا صلى الله عليه وآله از رفتار عمر بن خطاب است كه در ضمن روايت معتبرى مطرح شده‌است.

اين قضيه را احمد بن حنبل در فضائل الصحابه با سند معتبر اين‌گونه آورده است:

[504] حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطِيعِيُّ، قثنا مُوسَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو عِيسَى الْمَسْرُوقِيُّ، قثنا أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: لا أَزَالُ هَائِبَةً لِعُمَرَ بَعْدَ مَا رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم صَنَعْتُ حَرِيرَةً وَعِنْدِي سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ جَالِسَةٌ، فَقُلْتُ لَهَا: كُلِي، فَقَالَتْ: لا أَشْتَهِي وَلا آكُلُ، فَقُلْتُ: لَتَأْكُلِنَّ أَوْ لأَلْطَخَنَّ وَجْهَكِ، فَلَطَخْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَهُوَ بَيْنِي وَبَيْنَهَا، فَأَخَذْتُ مِنْهَا فَلَطَخْتُ وَجْهِي، وَرَسُولُ اللَّهِ يَضْحَكُ، إِذْ سَمِعْنَا صَوْتًا جَاءَنَا يُنَادِي: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: " قَوْمًا فَاغْسِلا وُجُوهَكُمَا، فَإِنَّ عُمَرَ دَاخِلٌ "، فَقَالَ عُمَرُ: السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ، أَأَدْخُلُ؟ فَقَالَ: " ادْخُلِ ادْخُلْ ".

عايشه مى‌گويد:‌ همواره از عمر بن خطاب مى‌ترسيدم بعد از اين‌كه ترس رسول خدا صلى الله عليه وسلم را از او ديدم. حريره درست كردم و نزد من سوده بنت زمعه (همسر ديگر رسول خدا)‌ نشسته بود به او گفتم: از آن بخور. او گفت: اشتها ندارم و نمى‌خورم . به او گفتم: از اين غذا تناول كن يا آن را به صورتت مى‌مالم. پس غذا را به صورت او ماليدم. پيامبر در حالى‌كه ميان من و او نشسته بود خنديد و از اين غذ گرفتم به صورت خودم هم ماليدم و رسول خدا همچنان مى‌خنديد. در اين هنگام صداى شنيديم كه مى‌گفت:‌ اى عبد الله بن عمر! رسول خدا فرمود:‌پا شويد صورتهايتان را بشوييد؛ چرا كه عمر وارد مى‌شود. عمر گفت: سلام بر تو اى رسول خدا و رحمت و بركات خدا بر تو باد. سلام برشما آيا وارد شوم؟ رسول خدا فرمود: وارد شو.

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة، ج1، ص349، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.



ابو يعلى موصلى اين روايت را با همان سند معتبر در كتاب «مسندش» اين‌گونه گزارش كرده‌است:

[4476] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، أَنَّ عَائِشَةَ، قَالَتْ: أَتَيْتُ النَّبِيَّ صلي الله عليه وسلم بِخَزِيرَةٍ قَدْ طَبَخْتُهَا لَهُ، فَقُلْتُ لِسَوْدَةَ وَالنَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم بَيْنِي وَبَيْنَهَا: كُلِي، فَأَبَتْ، فَقُلْتُ: لَتَأْكُلِنَّ، أَوْ لأُلَطِّخَنَّ وَجْهَكِ، فَأَبَتْ، فَوَضَعْتُ يَدِي فِي الْخَزِيرَةِ، فَطَلَيْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم فَوَضَعَ بِيَدِهِ لَهَا، وَقَالَ لَهَا: " الْطَخِي وَجْهَهَا "، فَضَحِكَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم لَهَا، فَمَرَّ عُمَرُ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ ! يَا عَبْدَ اللَّهِ ! فَظَنَّ أَنَّهُ سَيَدْخُلُ، فَقَالَ: قُومَا فَاغْسِلا وُجُوهَكُمَا "، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَيْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم.

عايشه مى‌گويد: من غذايى را پخته و خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه وآله آوردم. به سوده (همسر ديگر آن حضرت) كه رسول خدا ميان من و او فاصله شده بود نيز تعارف كردم. سوده از خوردن غذايى كه من پخته بودم خوددارى كرد به او گفتم:‌ از اين غذا تناول كن يا آن را به صورتت مى‌مالم. او دوباره خود دارى كرد. من دست در ميان غذا بردم و به صورت او ماليدم. پيامبر از اين مسأله خنديد و به سوده دستور داد كه او نيز همين كار را با من انجام دهد. در همين زمان عمر بن خطاب از كنار منزل رسول خدا صلى الله عليه وآله عبور كرد و گفت: اى عبد الله اى عبد الله! رسول خدا گمان كرد كه او وارد خانه مى‌شود. رسول خدا به آن دو فرمود:‌ پا شويد صورت هاى تان را بشوييد. عايشه مى‌گويد: از روزى كه ديدم رسول خدا از قيافه و هيبت عمر بن خطاب ترسيد، هميشه از عمر مى‌ترسيدم .

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج7، ص449، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.



در منابع روايى ديگر اهل سنت،‌ پايان روايت با كلمات «اياه» و يا «منه» ختم شده و صريح در اين است كه عايشه بعد از اين‌كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از عمر بن خطاب ترسيده، دائماً مى‌ترسيده‌است:

فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَيْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم اياه.

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج44، ص90، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

جامع الاحاديث السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج13، ص302، و ج18، ص74، طبق برنامه الجامع الكبير.

الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج12، ص265، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.

هشام بن عمار سلمى روايت را با همان سند نقل كرده اما طبق گزارش او سخن عايشه هم در ابتداى روايت و هم در انتهاى آن تكرار شده است:

125 - ثنا سَعِيدٌ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: لَا أَزَالُ لِعُمَرَ هَائِبَةً بَعْدَ الَّذِي رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ: صَنَعْتُ حَرِيرَةً فَجِئْتُ بِهَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَهُوَ جَالِسٌ بَيْنِي وَبَيْنَ سَوْدَةَ، فَقُلْتُ لَهَا: كُلِي، قَالَتْ: مَا أَنَا بِذَائِقَتِهَا، قُلْتُ: وَاللَّهِ لَتَأْكُلِنَّ، أَوْ لَأُلَطِّخَنَّ بِهَا وَجْهَكِ، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَضْحَكُ، ثُمَّ خَفَضَ بِرُكْبَتِهِ لَهَا، يَسْتَقِيدُ مِنِّي، فَأَخَذْتُ مِنَ الصَّحْفَةِ شَيْئًا فَمَسَحْتُ بِوَجْهِي، فَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَضْحَكُ، فَسَمِعْنَا صَوْتَ عُمَرَ أَتَانَا مِنْ قُبَاءٍ، وَهُوَ يَقُولُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، قَالَتْ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «قُومَا فَاغْسِلَا عَنْ وُجُوهِكُمَا، فَإِنَّ عُمَرَ دَاخِلٌ» ، قَالَتْ: فَقُمْنَا فَغَسَلْنَا عَنْ وُجُوهِنَا، فَجَاءَ عُمَرُ، فَوَقَفَ عَلَى الْبَابِ، فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، أَدْخُلُ؟ فَقِيلَ: ادْخُلْ، قَالَتْ عَائِشَةُ: فَلَا أَزَالُ لِعُمَرَ هَائِبَةً بَعْدَ الَّذِي رَأَيْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ

السلمي، هشام بن عمار بن نصير بن ميسرة بن أبان (متوفاي246هـ)، حديث هشام بن عمار، ج1، ص246، تحقيق: د. عبد الله بن وكيل الشيخ، دار النشر: دار اشبيليا - السعودية ، الطبعة: الأولى1419هـ - 1999م



اعتبار روايت از نظر سند

روايت فوق از نظر سند در نزد علماى اهل سنت معتبر است. در اينجا به متن تصحيح سندى آنها اشاره مى‌كنيم:

ابوبكر هيثمى در كتاب «مجمع الزوائد ومنبع الفوائد» سند روايت را حسن دانسته و بعد از نقل روايت مى‌نويسد:

.... قَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَيْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ». رَوَاهُ أَبُو يَعْلَى، وَرِجَالُهُ رِجَالُ الصَّحِيحِ خَلَا مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عَلْقَمَةَ، وَحَدِيثُهُ حَسَنٌ.

اين روايت را ابو يعلى نقل كرده و رجالش صحيح رجال صحيح هستند جز محمد بن عمرو بن علقمه و روايت او حسن است.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج4، ص316، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

صالحى شامى نيز در كتاب «سبل الهدى والرشاد فى سيرة خير العباد»، روى تصحيح سندى هيثمى تأكيد كرده و در همان ابتدا خيال همه را از جهت سندى راحت كرده‌است:

وروى ابن عساكر، وأبو يعلى، برجال الصحيح، غير محمد بن عمرو بن علقمة، قال الهيثمي: وحديثه حسن عن عائشة رضي الله تعالى عنها قالت : أتيت رسول الله صلى الله عليه وسلم بحريرة قد طبختها ، فقلت لسودة، والنبي صلى الله عليه وسلم بيني وبينها: كلي، فأبت أن تأكل، فقلت: لتأكلين أو لألطخن وجهك، فأبت فوضعت يدي فيها، فلطختها، وطليت وجهها فوضع فخذه لها وقال لها: (لطخي وجهها) فلطخت وجهي، فضحك رسول الله صلى الله عليه وسلم فمر عمر رضي الله تعالى عنه فقال: يا عبد الله، فظن رسول الله صلى الله عليه وسلم أنه سيدخل، فقال: (قوما، فاغسلا وجوهكما)، فما زلت أهاب عمر لهيبة رسول الله صلى الله عليه وسلم منه.

الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج7، ص114،‌ تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

ايشان در جاى ديگر از همان كتابش دوباره به حسن بودن سند روايت تأكيد مى‌نمايد و مى‌نويسد:

وروى النسائي وأبو بكر الشافعي وأبو يعلى وسنده حسن عن عائشة - رضي الله تعالى عنها - قالت : زارتنا سودة يوما ، فجلس رسول الله صلى الله عليه وسلم بيني وبينها فأتيت بحريرة فقلت لها : كلي ، فأبت ، فقلت لتأكلين وإلا لطخت وجهك ، فأبت ، فأخذت من القصعة شيئا ، فلطخت به وجهها فضحك رسول الله صلى الله عليه وسلم ورفع رجله من حجرها ، وقال الطخي وجهها فأخذت شيئا من القصعة فلطخت به وجهي ، ورسول الله صلى الله عليه وسلم يضحك فمر عمر فنادى ، يا عبد الله يا عبد الله فظن النبي صلى الله عليه وسلم أنه سيدخل فقال: قوما فاغسلا وجوهكما قالت عائشة : فما زلت أهاب عمر لهيبة رسول الله صلى الله عليه وسلم.

نسائى،‌ ابوبكر شافعى و ابو يعلى روايت را با سند حسن از عايشه نقل كرده است كه عايشه مى‌گويد: ....

الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج9، ص70،‌ تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

با توجه به متن سخنان فوق، اين روايت حسن و در نهايت معتبر است.

دلالت روايت:

از نظر دلالى نيز اين روايت صريح در اين است‌كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از عمر بن خطاب مى‌ترسيده به گونه‌اى ترس آن حضرت باعث سلب امنيت خاطر عايشه وترس او از ناحيه عمر شده‌است.

همانطورى‌كه در ابتدا اشاره كرديم،‌ خشونت در عمر يك صفت ذاتى او است و نمونه‌هاى از بروز خشونت او قبل از اسلام در مورد آزار و اذيت تازه مسلمانان و بعد از اسلام در منابع اهل سنت وجود دارد.

و روايتى كه در صحيح مسلم از رسول خدا صلى الله عليه وآله در مورد خشونت عمر بن خطاب نقل شده قابل تأمل است:

.... قَالَ: يَا أَبَا الطُّفَيْلِ مَا يَقُولُ هَذَا؟ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ ذَلِكَ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ فَلَا تَكُونَنَّ عَذَابًا عَلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ....

[اي پسر خطاب! براي اصحاب رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مايه عذاب نباش]

صحیح مسلم ج3 ص1696 المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوري (المتوفى: 261هـ)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، عدد الأجزاء: 5 .

سنن أبي داود ج4 ص346 المؤلف: أبو داود سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو الأزدي السَِّجِسْتاني (المتوفى: 275هـ)، المحقق: محمد محيي الدين عبد الحميد، الناشر: المكتبة العصرية، صيدا - بيروت، عدد الأجزاء: 4 .

الاستذكار ج8 ص478 المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)، تحقيق: سالم محمد عطا، محمد علي معوض، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421 - 2000، عدد الأجزاء: 9 .

التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد ج3 ص195 المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)، تحقيق: مصطفى بن أحمد العلوي , محمد عبد الكبير البكري، الناشر: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية - المغرب، عام النشر: 1387 هـ، عدد الأجزاء: 24 .

المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج ج14 ص132 المؤلف: أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف النووي (المتوفى: 676هـ)، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1392، عدد الأجزاء: 18 (في 9 مجلدات)

فتح الباري شرح صحيح البخاري ج11 ص129 المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي، الناشر: دار المعرفة - بيروت، ،1379، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي، قام بإخراجه وصححه وأشرف على طبعه: محب الدين الخطيب، عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز، عدد الأجزاء: 13 .


با در نظر داشت سخن عايشه، نكته قابل و مورد توجه اين است‌كه اگر عمر بن خطاب در مورد ديگر مسلمانان اين‌گونه خشن بوده قابل توجيه است؛ اما سؤال اين است كه ترس رسول خدا صلى الله عليه وآله از او كه مستفاد اين روايت حسن است، چگونه قابل توجيه خواهد بود؟

حال چگونه ممكن است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله از عمر ترسيده باشد در حالى‌كه خداوند متعال مى‌فرمايد كه تنها بايد از او ترسيد؛‌ چنانچه در آيه ذيل آمده است:

الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَكَفى‏ بِاللَّهِ حَسيبا. (الأحزاب/39)

كسانى كه پيامهاى خدا را مى ‏رسانند و از او مى‏ ترسند و از هيچ كس جز او نمى‏ ترسند، خدا براى حساب‏كردن اعمالشان كافى است.


Sonnat.net in English, Farsi and Urdu.

سنت،سنت نبوی،عقاید اهل سنت و جماعت، ،شیعه و سنی،پاسخ به شبهات،مناظره شیعه و سنی

Why do you think you know more about the qualities of Omar than Mohammad himself?

@Serpentine



This is not about Emotions but about the protests in Iran which are continuing for 4 days. Anyways, as i predicted your course of action beforehand. There are also 2 other threads. :)

Racism aganist Turks in iran

Racism against Turks in Iran

But as i know, Iranian users don't feel safe outside of the Iranian section. I opened one, in this section too.

Well, good, post about it in the Turkish forum and all of you can have fun with each other and insult Iranians.

But don't troll here. Protests happen in any country.
 
insult Iranians.
We are not like you.
But don't troll here. Protests happen in any country.
I know, we had Gezi Protests and able discuss it in the Turkish section. No mod, locked the thread by the claim of "protests being non-sense."

But don't troll here.
Mate, drop with the non-sense "Sinan is trolling in the Iranian section."

Either drop it or let's together carry this issue to mods. Let them decide and be respectful to their decision....what do you say ?
 
@Serpentine



This is not about Emotions but about the protests in Iran which are continuing for 4 days. Anyways, as i predicted your course of action beforehand. There are also 2 other threads. :)

Racism aganist Turks in iran

Racism against Turks in Iran

But as i know, Iranian users don't feel safe outside of the Iranian section. I opened one, in this section too.
You turks created 3 threads about these protests in 3 various sections! Creating multi threads with the same topic in various sections is absolutely against forum's laws and you created that bullshit thread in two sections before serpentine closed that!

There was some protests in Iran, like tens protests in various countries of the world in every week and your bullshits and lies about Iranians in that thread aren't acceptlabe. I don't really know why serpentine just closed that and didn't delete!

You're poisoning this forum with your sectarian bullcraps I really doubt that you're older 14 years.

PS. You racist Turks have killed 150,000 Kurds since 55 years ago in Kurdistan of turnkey while no Iranian has ever been killed in our Azari cities. Because Iranians aren't racist against their compatriot Azaris but Turks are badly racist against Kurds.
 
Last edited:
Back
Top Bottom