What's new

Iranian Chill Thread

. . .
khob khoshhaalam ke az mahmoud khoshet oumad :)
25 om manzouret 15 rouz e dige hast? age injouriye ke pas beshin az alaan bekhoun, chera enghadr forum miyaay pas? age soali daashti ham azam bepors, fekr konam hanouz ye chizaayi yaadam mounde baashe ;)
az mahmoud, oun tozihaat e avval e fasl ra bekhoun, age vaght nashod ham, faghat raah e hal e mas'ale ha ra bekhoun. jozve ye class ham ye negaah bendaaz, age vaght nemikoni ke cheng ra bekhouni ;)
thanks, are 15 roz digast.az alan neshastam ba sorrate nour (5 safe to ye saat) daram mikhonam.
ba moarefi in ketab ham kheyli behem komak kardi mamnun.miam US jobran mikonam. :partay:
 
. .
. . .
پایتخت را به قم منتقل کنیم --- ابراهيم نبوي :: روزآنلاین

یکشنبه ۸ دى ۱۳۹۲

پایتخت را به قم منتقل کنیم
nabavi.jpg

ابراهيم نبوي
e.nabavi(at)roozonline.com


سالهاست که آدمهای مختلفی به فکر انتقال پایتخت از تهران افتاده اند، معمولا کسی جرات این کار را نداشت. از نظر من انتقال پایتخت از تهران هزینه های دولت و خانوارها را به یک سوم کاهش می دهد، و در نتیجه کلی صرفه جویی در هزینه های کشور می شود، بخصوص اینکه پایتخت بخواهد به شهری مثل قم برود. من ارزیابی های فراوانی کردم که با همه محاسبات می توانم نتیجه را منتشر کنم و حاصل این که نظر اینجانب این است که پایتخت کشور از تهران به قم منتقل شود. این عمل فواید زیادی دارد که برخی از آن فواید را برایتان می نویسم:

یک، کاهش بودجه مبارزه با بدحجابی: حداقل یک سوم بودجه کشور در حال حاضر صرف مبارزه با بدحجابی می شود، معمولا هم دلیل بالا بودن این بودجه این است که نمایندگان مجلس از وقتی از شهرستان خودشان به تهران می آیند، تا وقتی عادت کنند که بالاخره تهران همین است که هست، دائم نطق پیش از دستور برای مبارزه با بدحجابی می کنند، در نتیجه هم وقت مجلس گرفته می شود، هم نیروی انتظامی تمام وقتش را برای مبارزه با بدحجابی صرف می کند، در حالی که اگر پایتخت به قم برود، کمی از وقت نیروی انتظامی می تواند صرف مبارزه با سارقین و قاتلین و قاچاقچیانی که در نیروی انتظامی نیستند، بشود. نمایندگان مجلس و اعضای دولت هم وقتی در قم باشند، بدحجاب های کمتری می بینند و لذا وقت کمتری برای سخنرانی علیه بدحجابی صرف می کنند و بودجه مبارزه با بدحجابی را می توان صرف اقدامات عمرانی و اجتماعی و اقتصادی کرد. چون در هر حال بعد از ۳۵ سال همه به این نتیجه شیرین رسیدیم که دولت هر کاری بکند و هر بودجه ای صرف کند، بدحجابی کم نمی شود، پس بگذاریم بودجه کشور موجب عمران و آبادی بشود.

دو، کاهش بودجه دفاع از دین و مبارزه با مظاهر کفر و نفاق: در راستای اینکه مظاهر بی دینی و کفر و نفاق همواره در تهران متمرکز بوده و چاره ای هم برای انتقال آنها به جای دیگر نیست، بهتر است دولت و مجلس و قوه قضائیه همه به قم منتقل شوند تا دیگر مسئولان کشور در پایتخت بعدی یعنی قم کمتر با مظاهر کفر و نفاق مانند اتومبیل، زن، برج های بلند مرتبه، کتاب، دانشجو و مواردی از این دست مواجه شوند. براساس آمارهایی که دقت آن معلوم نیست و در حد همین آمارهای رسمی کشور است، حداقل بیست درصد بودجه کشور برای این مصرف می شود که امت مسلمان ایران چند بار دیگر مسلمان شوند. در حالی که اگر پایتخت به قم منتقل شود، مسئولان محترم کشور دیگر نه کافی شاپ می بینند، نه مجلات و روزنامه های فاسد را ملاحظه می کنند و نه اصولا چشم شان به مظاهر کفر مثل کراوات و لباس تمیز و خانه شیک و سروصدای شبانه موسیقی که ممکن است از خانه ها بیرون بزند، نمی افتد. برای همین خودبخود حداقل بیست درصد بودجه کشور که صرف مسلمان کردن مردم می شود، صرف مسائل بهداشتی و درمانی و اقتصادی و اجتماعی می شود.

سه، کاهش هزینه ناوگان ترابری: بخش مهمی از بودجه دولتی در حال حاضر برای هماهنگی میان تهران و قم صرف می شود. تعداد زیادی از اعضای شورای نگهبان، نمایندگان مجلس شهرهای مختلف که قمی هستند، روحانیون و فرماندهان کشور یا در قم زندگی می کنند، یا قبلا زندگی می کردند یا بهتر است بعدا زندگی کنند. از همین رو، انتقال پایتخت به قم در هزینه رفت و آمد این افراد که هر سال چند نفری از آنان هم در حین رفت و آمد کشته می شوند، تاثیر داشته و باعث می شود تا هزینه ترابری دولتی که گران هست نیز کاسته شود.

چهار، کاهش هزینه ام القرا بودن قم نسبت به تهران: یکی از موارد مهم بودجه کشور که هم باعث افزایش هزینه کشور و هم باعث دردسر مردم تهران می شود، این است که دولت چه در هنگام رفت و آمد مسئولان در شهر تهران و چه در هنگام سفرهای خارجی بخصوص رهبران کشورهای اسلامی برای اینکه ثابت کنند ایران یک کشور اسلامی است، باید بطور دائمی چهره تهران را تغییر دهند و آن را شبیه قم کنند، در حالی که اگر پایتخت به قم برود، دیگر نیازی به این تغییرات نیست. مثلا هزینه یک جشن نیمه شعبان با شکوه یا عاشورا و تاسوعای عظیم یا اصولا راه انداختن یک راهپیمایی بزرگ برای زدن توی دهان دشمن، در شهر قم خیلی ارزانتر تمام می شود تا در شهری مثل تهران. در نتیجه به صرفه است که پایتخت به قم منتقل شود.

پنج، کاهش هزینه های درمانی و بهداشتی: یکی از هزینه های مهمی که به صورت واردات و تولید دارو، تاسیس و هزینه بیمارستانهای روانی، هزینه طلاق و عواقب آن، پرخاشگری، بحران های روحی و اعتیاد، مصرف انواع داروهای روانگردان و تخدیر کننده، بر بودجه خانوار و بر کل هزینه های کشور اضافه می شود، ناشی از پایتخت بودن تهران است. تصور کنید که میلیونها شهروند هر روز از مقابل وزارتخانه ها، مجلس و سایر سازمانهای حکومتی رد می شوند و با دیدن آنها به انواع بحران های روحی دچار می شوند. انتقال پایتخت به قم، می تواند حداقل شصت درصد از بیماری های روحی و روانی کشور را که بیشترین آنها در تهران است، بکاهد. البته بدیهی است که این ظلمی در حق بخشی از مردم قم خواهد بود، ولی مردم قم به دلیل عادت طولانی به مواردی شبیه این، فجایع را بهتر تحمل می کنند و تاثیر کمتری روی روح و روان آنان می گذارد.

شش، کاهش فرار مغزها: براساس مطالعات انجام شده، فرار مغزها معمولا در مقطع پس از کارشناسی و از دانشگاههای تهران صورت می گیرد. فرض کنید دانشجویی که تازه لیسانس خودش را دارد می گیرد، هر روز باید از جلوی وزارت کشور یا مجلس یا دادستانی رد بشود، طبیعی است که در اولین فرصت سعی می کند از ایران برود، در حالی که اگر این دانشجو با سازمانهای دولتی مواجه نشود، انگیزه کمتری برای فرار مغزها خواهد داشت و کشور از نظر نیروی انسانی کمتر دچار آسیب و تلفات می شود.

هفت، انتقال صدا و سیما به قم: با توجه به اینکه سیاست پانزده سال گذشته صدا و سیما بر این فرض استوار است که مردم ایران همان ده درصدی هستند که در ولایت ذوب شده یا جزو مجانین الهی هستند و اکثریت بزرگی از مردم ایران هم یا از ماهواره های فرنگی استفاده می کنند و یا از اینترنت، بنابراین انتقال کل صدا و سیما اولا این فایده را دارد که از حضور اکثر چهره های مبلغ که در قم زندگی می کنند، یا اگر در قم زندگی کنند خیلی زندگی بهتری خواهند داشت، استفاده بهتری شود. لذا انتقال صدا و سیما به قم نتیجه بسیار نیکوئی خواهد داشت، هم موجب افزایش سطح کیفیت برنامه های دینی شده و هم فاصله میان مخاطبان و فرستنده برنامه کم می شود.

هشت، نزدیکی دین و دولت: یکی از نگرانی های اصلی مسئولین امر این است که خدای ناکرده زبانم لال با شهریگری و مظاهر مدرن زندگی وضعیتی که در مشروطه اتفاق افتاد که ما هنوز نمی دانیم چی بود، تکرار شود. از طرفی بسیاری از مسئولان نگرانند که نکند بلایی که سر گورباچف آمد در ایران تکرار شود، در هر دو حالت حکومت از افزایش سطح سکولاریزاسیون که ما نمی دانیم چیست، منتهی می دانیم خیلی چیز بدی است، نگرانند. در همین راستا انتقال پایتخت به قم باعث می شود که سیاست ما نه تنها مثل دیانت ما باشد، بلکه اصلا سیاست ما توی دیانت ما باشد و چی بهتر از این.

نه، مسئله انتقال پایتخت و بحران تصمیم گیری: البته ممکن است برخی از مسئولان کشور یا تکنوکراتهای حاضر در حکومت دچار این نگرانی شوند که انتقال پایتخت به قم موجب می شود که تصمیمات حکومتی در اندازه ملی و جهانی گرفته نشود. من در این مورد هیچ نگرانی ندارم. به نظرم اصلا مهم نیست که در حکومت چه کسی و چطور تصمیم می گیرد. مهم این است که 35 سال است که دولت هر تصمیمی می گیرد ما به یک نتیجه دیگر می رسیم. به عبارت دیگر معمولا سیاستی که دولت اتخاذ می کند، با عملی که رخ می دهد هیچ ربطی ندارد، مثلا دولت احمدی نژاد به عنوان دولت پاکدست و عدالت گستر آمد و فاسدترین دولت شد و بیشترین شکاف طبقاتی حاصل گشت. خاتمی آمد تا توسعه فرهنگی ایجاد کند، ثبات اقتصادی به وجود آمد و هاشمی آمد رفاه بیاورد، روابط خارجی درست شد. دولت ما هر وقت روی فوتبال سرمایه گذاری کرده، ما جام قهرمانی والیبال را بردیم، این همه سرمایه گذاری برای تولید گندم کردیم، شدیم وارد کننده بزرگ جو. وقتی سیاست های دولت هیچ وقت به نتیجه نمی رسد چه فرقی می کند دولت در تهران به نتیجه نرسد یا در قم. فرقی می کند؟

ده، براساس همه این استدلال های کوبنده که مو هم اگر لای درزش برود، با انجام هر کار واجبی که بتوانیم آن را اپیلاسیون می کنیم، انتقال پایتخت به قم یک پیروزی بزرگ دیگر در راه توسعه انقلاب و کاهش هزینه های کشور و چسبیدن همیشگی دین به دولت و برعکس است. لذا بقول قمی ها حتی اگر ابریشم تان هم روی آتش است، رهایش کنید و هر چه زودتر به انتقال پایتخت به قم بچسبید که این یک بازی برد برد است.
 
.
پایتخت را به قم منتقل کنیم --- ابراهيم نبوي :: روزآنلاین

یکشنبه ۸ دى ۱۳۹۲

پایتخت را به قم منتقل کنیم
nabavi.jpg

ابراهيم نبوي
e.nabavi(at)roozonline.com


سالهاست که آدمهای مختلفی به فکر انتقال پایتخت از تهران افتاده اند، معمولا کسی جرات این کار را نداشت. از نظر من انتقال پایتخت از تهران هزینه های دولت و خانوارها را به یک سوم کاهش می دهد، و در نتیجه کلی صرفه جویی در هزینه های کشور می شود، بخصوص اینکه پایتخت بخواهد به شهری مثل قم برود. من ارزیابی های فراوانی کردم که با همه محاسبات می توانم نتیجه را منتشر کنم و حاصل این که نظر اینجانب این است که پایتخت کشور از تهران به قم منتقل شود. این عمل فواید زیادی دارد که برخی از آن فواید را برایتان می نویسم:

یک، کاهش بودجه مبارزه با بدحجابی: حداقل یک سوم بودجه کشور در حال حاضر صرف مبارزه با بدحجابی می شود، معمولا هم دلیل بالا بودن این بودجه این است که نمایندگان مجلس از وقتی از شهرستان خودشان به تهران می آیند، تا وقتی عادت کنند که بالاخره تهران همین است که هست، دائم نطق پیش از دستور برای مبارزه با بدحجابی می کنند، در نتیجه هم وقت مجلس گرفته می شود، هم نیروی انتظامی تمام وقتش را برای مبارزه با بدحجابی صرف می کند، در حالی که اگر پایتخت به قم برود، کمی از وقت نیروی انتظامی می تواند صرف مبارزه با سارقین و قاتلین و قاچاقچیانی که در نیروی انتظامی نیستند، بشود. نمایندگان مجلس و اعضای دولت هم وقتی در قم باشند، بدحجاب های کمتری می بینند و لذا وقت کمتری برای سخنرانی علیه بدحجابی صرف می کنند و بودجه مبارزه با بدحجابی را می توان صرف اقدامات عمرانی و اجتماعی و اقتصادی کرد. چون در هر حال بعد از ۳۵ سال همه به این نتیجه شیرین رسیدیم که دولت هر کاری بکند و هر بودجه ای صرف کند، بدحجابی کم نمی شود، پس بگذاریم بودجه کشور موجب عمران و آبادی بشود.

دو، کاهش بودجه دفاع از دین و مبارزه با مظاهر کفر و نفاق: در راستای اینکه مظاهر بی دینی و کفر و نفاق همواره در تهران متمرکز بوده و چاره ای هم برای انتقال آنها به جای دیگر نیست، بهتر است دولت و مجلس و قوه قضائیه همه به قم منتقل شوند تا دیگر مسئولان کشور در پایتخت بعدی یعنی قم کمتر با مظاهر کفر و نفاق مانند اتومبیل، زن، برج های بلند مرتبه، کتاب، دانشجو و مواردی از این دست مواجه شوند. براساس آمارهایی که دقت آن معلوم نیست و در حد همین آمارهای رسمی کشور است، حداقل بیست درصد بودجه کشور برای این مصرف می شود که امت مسلمان ایران چند بار دیگر مسلمان شوند. در حالی که اگر پایتخت به قم منتقل شود، مسئولان محترم کشور دیگر نه کافی شاپ می بینند، نه مجلات و روزنامه های فاسد را ملاحظه می کنند و نه اصولا چشم شان به مظاهر کفر مثل کراوات و لباس تمیز و خانه شیک و سروصدای شبانه موسیقی که ممکن است از خانه ها بیرون بزند، نمی افتد. برای همین خودبخود حداقل بیست درصد بودجه کشور که صرف مسلمان کردن مردم می شود، صرف مسائل بهداشتی و درمانی و اقتصادی و اجتماعی می شود.

سه، کاهش هزینه ناوگان ترابری: بخش مهمی از بودجه دولتی در حال حاضر برای هماهنگی میان تهران و قم صرف می شود. تعداد زیادی از اعضای شورای نگهبان، نمایندگان مجلس شهرهای مختلف که قمی هستند، روحانیون و فرماندهان کشور یا در قم زندگی می کنند، یا قبلا زندگی می کردند یا بهتر است بعدا زندگی کنند. از همین رو، انتقال پایتخت به قم در هزینه رفت و آمد این افراد که هر سال چند نفری از آنان هم در حین رفت و آمد کشته می شوند، تاثیر داشته و باعث می شود تا هزینه ترابری دولتی که گران هست نیز کاسته شود.

چهار، کاهش هزینه ام القرا بودن قم نسبت به تهران: یکی از موارد مهم بودجه کشور که هم باعث افزایش هزینه کشور و هم باعث دردسر مردم تهران می شود، این است که دولت چه در هنگام رفت و آمد مسئولان در شهر تهران و چه در هنگام سفرهای خارجی بخصوص رهبران کشورهای اسلامی برای اینکه ثابت کنند ایران یک کشور اسلامی است، باید بطور دائمی چهره تهران را تغییر دهند و آن را شبیه قم کنند، در حالی که اگر پایتخت به قم برود، دیگر نیازی به این تغییرات نیست. مثلا هزینه یک جشن نیمه شعبان با شکوه یا عاشورا و تاسوعای عظیم یا اصولا راه انداختن یک راهپیمایی بزرگ برای زدن توی دهان دشمن، در شهر قم خیلی ارزانتر تمام می شود تا در شهری مثل تهران. در نتیجه به صرفه است که پایتخت به قم منتقل شود.

پنج، کاهش هزینه های درمانی و بهداشتی: یکی از هزینه های مهمی که به صورت واردات و تولید دارو، تاسیس و هزینه بیمارستانهای روانی، هزینه طلاق و عواقب آن، پرخاشگری، بحران های روحی و اعتیاد، مصرف انواع داروهای روانگردان و تخدیر کننده، بر بودجه خانوار و بر کل هزینه های کشور اضافه می شود، ناشی از پایتخت بودن تهران است. تصور کنید که میلیونها شهروند هر روز از مقابل وزارتخانه ها، مجلس و سایر سازمانهای حکومتی رد می شوند و با دیدن آنها به انواع بحران های روحی دچار می شوند. انتقال پایتخت به قم، می تواند حداقل شصت درصد از بیماری های روحی و روانی کشور را که بیشترین آنها در تهران است، بکاهد. البته بدیهی است که این ظلمی در حق بخشی از مردم قم خواهد بود، ولی مردم قم به دلیل عادت طولانی به مواردی شبیه این، فجایع را بهتر تحمل می کنند و تاثیر کمتری روی روح و روان آنان می گذارد.

شش، کاهش فرار مغزها: براساس مطالعات انجام شده، فرار مغزها معمولا در مقطع پس از کارشناسی و از دانشگاههای تهران صورت می گیرد. فرض کنید دانشجویی که تازه لیسانس خودش را دارد می گیرد، هر روز باید از جلوی وزارت کشور یا مجلس یا دادستانی رد بشود، طبیعی است که در اولین فرصت سعی می کند از ایران برود، در حالی که اگر این دانشجو با سازمانهای دولتی مواجه نشود، انگیزه کمتری برای فرار مغزها خواهد داشت و کشور از نظر نیروی انسانی کمتر دچار آسیب و تلفات می شود.

هفت، انتقال صدا و سیما به قم: با توجه به اینکه سیاست پانزده سال گذشته صدا و سیما بر این فرض استوار است که مردم ایران همان ده درصدی هستند که در ولایت ذوب شده یا جزو مجانین الهی هستند و اکثریت بزرگی از مردم ایران هم یا از ماهواره های فرنگی استفاده می کنند و یا از اینترنت، بنابراین انتقال کل صدا و سیما اولا این فایده را دارد که از حضور اکثر چهره های مبلغ که در قم زندگی می کنند، یا اگر در قم زندگی کنند خیلی زندگی بهتری خواهند داشت، استفاده بهتری شود. لذا انتقال صدا و سیما به قم نتیجه بسیار نیکوئی خواهد داشت، هم موجب افزایش سطح کیفیت برنامه های دینی شده و هم فاصله میان مخاطبان و فرستنده برنامه کم می شود.

هشت، نزدیکی دین و دولت: یکی از نگرانی های اصلی مسئولین امر این است که خدای ناکرده زبانم لال با شهریگری و مظاهر مدرن زندگی وضعیتی که در مشروطه اتفاق افتاد که ما هنوز نمی دانیم چی بود، تکرار شود. از طرفی بسیاری از مسئولان نگرانند که نکند بلایی که سر گورباچف آمد در ایران تکرار شود، در هر دو حالت حکومت از افزایش سطح سکولاریزاسیون که ما نمی دانیم چیست، منتهی می دانیم خیلی چیز بدی است، نگرانند. در همین راستا انتقال پایتخت به قم باعث می شود که سیاست ما نه تنها مثل دیانت ما باشد، بلکه اصلا سیاست ما توی دیانت ما باشد و چی بهتر از این.

نه، مسئله انتقال پایتخت و بحران تصمیم گیری: البته ممکن است برخی از مسئولان کشور یا تکنوکراتهای حاضر در حکومت دچار این نگرانی شوند که انتقال پایتخت به قم موجب می شود که تصمیمات حکومتی در اندازه ملی و جهانی گرفته نشود. من در این مورد هیچ نگرانی ندارم. به نظرم اصلا مهم نیست که در حکومت چه کسی و چطور تصمیم می گیرد. مهم این است که 35 سال است که دولت هر تصمیمی می گیرد ما به یک نتیجه دیگر می رسیم. به عبارت دیگر معمولا سیاستی که دولت اتخاذ می کند، با عملی که رخ می دهد هیچ ربطی ندارد، مثلا دولت احمدی نژاد به عنوان دولت پاکدست و عدالت گستر آمد و فاسدترین دولت شد و بیشترین شکاف طبقاتی حاصل گشت. خاتمی آمد تا توسعه فرهنگی ایجاد کند، ثبات اقتصادی به وجود آمد و هاشمی آمد رفاه بیاورد، روابط خارجی درست شد. دولت ما هر وقت روی فوتبال سرمایه گذاری کرده، ما جام قهرمانی والیبال را بردیم، این همه سرمایه گذاری برای تولید گندم کردیم، شدیم وارد کننده بزرگ جو. وقتی سیاست های دولت هیچ وقت به نتیجه نمی رسد چه فرقی می کند دولت در تهران به نتیجه نرسد یا در قم. فرقی می کند؟

ده، براساس همه این استدلال های کوبنده که مو هم اگر لای درزش برود، با انجام هر کار واجبی که بتوانیم آن را اپیلاسیون می کنیم، انتقال پایتخت به قم یک پیروزی بزرگ دیگر در راه توسعه انقلاب و کاهش هزینه های کشور و چسبیدن همیشگی دین به دولت و برعکس است. لذا بقول قمی ها حتی اگر ابریشم تان هم روی آتش است، رهایش کنید و هر چه زودتر به انتقال پایتخت به قم بچسبید که این یک بازی برد برد است.

rmi5 , You made my day :pop:

بهتره پایتخت رو انتقال بدن بهشت زهرا تا هرچی ادم دزد و بی کفایت تو این نظامه با هم دفن بشن .
 
.
پایتخت را به قم منتقل کنیم --- ابراهيم نبوي :: روزآنلاین

یکشنبه ۸ دى ۱۳۹۲

پایتخت را به قم منتقل کنیم
nabavi.jpg

ابراهيم نبوي
e.nabavi(at)roozonline.com


سالهاست که آدمهای مختلفی به فکر انتقال پایتخت از تهران افتاده اند، معمولا کسی جرات این کار را نداشت. از نظر من انتقال پایتخت از تهران هزینه های دولت و خانوارها را به یک سوم کاهش می دهد، و در نتیجه کلی صرفه جویی در هزینه های کشور می شود، بخصوص اینکه پایتخت بخواهد به شهری مثل قم برود. من ارزیابی های فراوانی کردم که با همه محاسبات می توانم نتیجه را منتشر کنم و حاصل این که نظر اینجانب این است که پایتخت کشور از تهران به قم منتقل شود. این عمل فواید زیادی دارد که برخی از آن فواید را برایتان می نویسم:

یک، کاهش بودجه مبارزه با بدحجابی: حداقل یک سوم بودجه کشور در حال حاضر صرف مبارزه با بدحجابی می شود، معمولا هم دلیل بالا بودن این بودجه این است که نمایندگان مجلس از وقتی از شهرستان خودشان به تهران می آیند، تا وقتی عادت کنند که بالاخره تهران همین است که هست، دائم نطق پیش از دستور برای مبارزه با بدحجابی می کنند، در نتیجه هم وقت مجلس گرفته می شود، هم نیروی انتظامی تمام وقتش را برای مبارزه با بدحجابی صرف می کند، در حالی که اگر پایتخت به قم برود، کمی از وقت نیروی انتظامی می تواند صرف مبارزه با سارقین و قاتلین و قاچاقچیانی که در نیروی انتظامی نیستند، بشود. نمایندگان مجلس و اعضای دولت هم وقتی در قم باشند، بدحجاب های کمتری می بینند و لذا وقت کمتری برای سخنرانی علیه بدحجابی صرف می کنند و بودجه مبارزه با بدحجابی را می توان صرف اقدامات عمرانی و اجتماعی و اقتصادی کرد. چون در هر حال بعد از ۳۵ سال همه به این نتیجه شیرین رسیدیم که دولت هر کاری بکند و هر بودجه ای صرف کند، بدحجابی کم نمی شود، پس بگذاریم بودجه کشور موجب عمران و آبادی بشود.

دو، کاهش بودجه دفاع از دین و مبارزه با مظاهر کفر و نفاق: در راستای اینکه مظاهر بی دینی و کفر و نفاق همواره در تهران متمرکز بوده و چاره ای هم برای انتقال آنها به جای دیگر نیست، بهتر است دولت و مجلس و قوه قضائیه همه به قم منتقل شوند تا دیگر مسئولان کشور در پایتخت بعدی یعنی قم کمتر با مظاهر کفر و نفاق مانند اتومبیل، زن، برج های بلند مرتبه، کتاب، دانشجو و مواردی از این دست مواجه شوند. براساس آمارهایی که دقت آن معلوم نیست و در حد همین آمارهای رسمی کشور است، حداقل بیست درصد بودجه کشور برای این مصرف می شود که امت مسلمان ایران چند بار دیگر مسلمان شوند. در حالی که اگر پایتخت به قم منتقل شود، مسئولان محترم کشور دیگر نه کافی شاپ می بینند، نه مجلات و روزنامه های فاسد را ملاحظه می کنند و نه اصولا چشم شان به مظاهر کفر مثل کراوات و لباس تمیز و خانه شیک و سروصدای شبانه موسیقی که ممکن است از خانه ها بیرون بزند، نمی افتد. برای همین خودبخود حداقل بیست درصد بودجه کشور که صرف مسلمان کردن مردم می شود، صرف مسائل بهداشتی و درمانی و اقتصادی و اجتماعی می شود.

سه، کاهش هزینه ناوگان ترابری: بخش مهمی از بودجه دولتی در حال حاضر برای هماهنگی میان تهران و قم صرف می شود. تعداد زیادی از اعضای شورای نگهبان، نمایندگان مجلس شهرهای مختلف که قمی هستند، روحانیون و فرماندهان کشور یا در قم زندگی می کنند، یا قبلا زندگی می کردند یا بهتر است بعدا زندگی کنند. از همین رو، انتقال پایتخت به قم در هزینه رفت و آمد این افراد که هر سال چند نفری از آنان هم در حین رفت و آمد کشته می شوند، تاثیر داشته و باعث می شود تا هزینه ترابری دولتی که گران هست نیز کاسته شود.

چهار، کاهش هزینه ام القرا بودن قم نسبت به تهران: یکی از موارد مهم بودجه کشور که هم باعث افزایش هزینه کشور و هم باعث دردسر مردم تهران می شود، این است که دولت چه در هنگام رفت و آمد مسئولان در شهر تهران و چه در هنگام سفرهای خارجی بخصوص رهبران کشورهای اسلامی برای اینکه ثابت کنند ایران یک کشور اسلامی است، باید بطور دائمی چهره تهران را تغییر دهند و آن را شبیه قم کنند، در حالی که اگر پایتخت به قم برود، دیگر نیازی به این تغییرات نیست. مثلا هزینه یک جشن نیمه شعبان با شکوه یا عاشورا و تاسوعای عظیم یا اصولا راه انداختن یک راهپیمایی بزرگ برای زدن توی دهان دشمن، در شهر قم خیلی ارزانتر تمام می شود تا در شهری مثل تهران. در نتیجه به صرفه است که پایتخت به قم منتقل شود.

پنج، کاهش هزینه های درمانی و بهداشتی: یکی از هزینه های مهمی که به صورت واردات و تولید دارو، تاسیس و هزینه بیمارستانهای روانی، هزینه طلاق و عواقب آن، پرخاشگری، بحران های روحی و اعتیاد، مصرف انواع داروهای روانگردان و تخدیر کننده، بر بودجه خانوار و بر کل هزینه های کشور اضافه می شود، ناشی از پایتخت بودن تهران است. تصور کنید که میلیونها شهروند هر روز از مقابل وزارتخانه ها، مجلس و سایر سازمانهای حکومتی رد می شوند و با دیدن آنها به انواع بحران های روحی دچار می شوند. انتقال پایتخت به قم، می تواند حداقل شصت درصد از بیماری های روحی و روانی کشور را که بیشترین آنها در تهران است، بکاهد. البته بدیهی است که این ظلمی در حق بخشی از مردم قم خواهد بود، ولی مردم قم به دلیل عادت طولانی به مواردی شبیه این، فجایع را بهتر تحمل می کنند و تاثیر کمتری روی روح و روان آنان می گذارد.

شش، کاهش فرار مغزها: براساس مطالعات انجام شده، فرار مغزها معمولا در مقطع پس از کارشناسی و از دانشگاههای تهران صورت می گیرد. فرض کنید دانشجویی که تازه لیسانس خودش را دارد می گیرد، هر روز باید از جلوی وزارت کشور یا مجلس یا دادستانی رد بشود، طبیعی است که در اولین فرصت سعی می کند از ایران برود، در حالی که اگر این دانشجو با سازمانهای دولتی مواجه نشود، انگیزه کمتری برای فرار مغزها خواهد داشت و کشور از نظر نیروی انسانی کمتر دچار آسیب و تلفات می شود.

هفت، انتقال صدا و سیما به قم: با توجه به اینکه سیاست پانزده سال گذشته صدا و سیما بر این فرض استوار است که مردم ایران همان ده درصدی هستند که در ولایت ذوب شده یا جزو مجانین الهی هستند و اکثریت بزرگی از مردم ایران هم یا از ماهواره های فرنگی استفاده می کنند و یا از اینترنت، بنابراین انتقال کل صدا و سیما اولا این فایده را دارد که از حضور اکثر چهره های مبلغ که در قم زندگی می کنند، یا اگر در قم زندگی کنند خیلی زندگی بهتری خواهند داشت، استفاده بهتری شود. لذا انتقال صدا و سیما به قم نتیجه بسیار نیکوئی خواهد داشت، هم موجب افزایش سطح کیفیت برنامه های دینی شده و هم فاصله میان مخاطبان و فرستنده برنامه کم می شود.

هشت، نزدیکی دین و دولت: یکی از نگرانی های اصلی مسئولین امر این است که خدای ناکرده زبانم لال با شهریگری و مظاهر مدرن زندگی وضعیتی که در مشروطه اتفاق افتاد که ما هنوز نمی دانیم چی بود، تکرار شود. از طرفی بسیاری از مسئولان نگرانند که نکند بلایی که سر گورباچف آمد در ایران تکرار شود، در هر دو حالت حکومت از افزایش سطح سکولاریزاسیون که ما نمی دانیم چیست، منتهی می دانیم خیلی چیز بدی است، نگرانند. در همین راستا انتقال پایتخت به قم باعث می شود که سیاست ما نه تنها مثل دیانت ما باشد، بلکه اصلا سیاست ما توی دیانت ما باشد و چی بهتر از این.

نه، مسئله انتقال پایتخت و بحران تصمیم گیری: البته ممکن است برخی از مسئولان کشور یا تکنوکراتهای حاضر در حکومت دچار این نگرانی شوند که انتقال پایتخت به قم موجب می شود که تصمیمات حکومتی در اندازه ملی و جهانی گرفته نشود. من در این مورد هیچ نگرانی ندارم. به نظرم اصلا مهم نیست که در حکومت چه کسی و چطور تصمیم می گیرد. مهم این است که 35 سال است که دولت هر تصمیمی می گیرد ما به یک نتیجه دیگر می رسیم. به عبارت دیگر معمولا سیاستی که دولت اتخاذ می کند، با عملی که رخ می دهد هیچ ربطی ندارد، مثلا دولت احمدی نژاد به عنوان دولت پاکدست و عدالت گستر آمد و فاسدترین دولت شد و بیشترین شکاف طبقاتی حاصل گشت. خاتمی آمد تا توسعه فرهنگی ایجاد کند، ثبات اقتصادی به وجود آمد و هاشمی آمد رفاه بیاورد، روابط خارجی درست شد. دولت ما هر وقت روی فوتبال سرمایه گذاری کرده، ما جام قهرمانی والیبال را بردیم، این همه سرمایه گذاری برای تولید گندم کردیم، شدیم وارد کننده بزرگ جو. وقتی سیاست های دولت هیچ وقت به نتیجه نمی رسد چه فرقی می کند دولت در تهران به نتیجه نرسد یا در قم. فرقی می کند؟

ده، براساس همه این استدلال های کوبنده که مو هم اگر لای درزش برود، با انجام هر کار واجبی که بتوانیم آن را اپیلاسیون می کنیم، انتقال پایتخت به قم یک پیروزی بزرگ دیگر در راه توسعه انقلاب و کاهش هزینه های کشور و چسبیدن همیشگی دین به دولت و برعکس است. لذا بقول قمی ها حتی اگر ابریشم تان هم روی آتش است، رهایش کنید و هر چه زودتر به انتقال پایتخت به قم بچسبید که این یک بازی برد برد است.
loooooooooooooooooool
spot on
 
. .
‮جهان‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮خاورمیانه و مشکل مرزهایی که با خط‌کش ترسیم شده‌اند‬
خاورمیانه و مشکل مرزهایی که با خط‌کش ترسیم شده‌اند
طارق عثمان

مجری برنامه ساخت جهان عرب مدرن
131219155332__71651783_mpk_1_426_8_may_1916.jpg

نقشه سری اولیه سایکس- پیکو در سال ۱۹۱۶: طبق این نقشه منطقه "A" به فرانسه می‌رسید و منطقه "B" سهم بریتانیا می‌شد



نقشه‌ای که در دهه دوم قرن بیستم با مداد ترسیم شده، جاه‌طلبی – و سبک‌سری – طرح ۱۰۰ سال پیش بریتانیا و فرانسه را نشان می‌دهد که یکی از عوامل تأثیرگذار در تشکیل خاورمیانه امروزی است.

موافقت‌نامه سایکس- پیکو چه بود؟
  • موافقت‌نامه سایکس- پیکو توافقی سری میان بریتانیای کبیر و فرانسه بود که در ماه مه ۱۹۱۶ در خلال جنگ جهانی اول و با رضایت روسیه برای تقسیم امپراتوری عثمانی منعقد شد
  • این توافق‌نامه به تقسیم سوریه، عراق، لبنان و فلسطین میان فرانسه و بریتانیا منجر شد. این مناطق قبل از آن تحت کنترل ترک‌ها بودند. این توافق‌نامه نامش را از سر مارک سایکس بریتانیایی و ژرژ پیکوی فرانسوی گرفته است
با خطوط مستقیم می‌توان مرزهایی بدون پیچیدگی کشید. به احتمال قوی به‌همین دلیل بود که مارک سایکس (نماینده دولت بریتانیا) و فرانسوا ژرژ- پیکو (نماینده دولت فرانسه) در سال ۱۹۱۶ بر سر نقشه‌ای با خطوط مستقیم به توافق رسیدند.

سایکس و پیکو نمونه "مردان عصر امپراتوری" بودند. هر دو از اشراف بودند و در دستگاه امپراتوری پرورش یافته بودند. مهم‌تر از همه اینکه اعتقاد داشتند که مردم منطقه تحت حکومت امپراتوری‌های اروپایی زندگی بهتری خواهند داشت. هر دوی آنها هم از نزدیک با خاورمیانه آشنایی داشتند. این‌دو در آشوب ناشی وقوع جنگ جهانی اول با شتاب‌زدگی بر سر تقسیم منطقه به توافق رسیدند، ولی پایه‌ها و پیامدهای این توافق تا به امروز بر این منطقه تأثیرگذار بوده است. خطوط مستقیمی که سایکس و پیکو ترسیم کردند در نیمه اول قرن بیستم برای بریتانیا و فرانسه بسیار مفید بودند، اما تأثیرشان در مردم منطقه کاملا متفاوت بود.

131219160111_mark_sykes_304x171_1_nocredit.jpg

مارک سایکس در جلسه‌ای که در دفتر نخست وزیر برگزار شد، با اشاره به نقشه به نخست وزیر گفت: "مایلم از حرف "e" در نام Acre (عکا) تا حرف "k" در نام Kirkuk (کرکوک) خطی بکشم."

نقشه مورد توافق این دو مرد سرزمین‌هایی که از اوایل قرن شانزدهم تحت حکومت امپراتوری عثمانی بود را میان دو کشور جدید تقسیم کرد و این دو مخلوق سیاسی را به دو حوزه نفوذ تقلیل داد:

  • عراق، اردن شرقی و فلسطین تحت نفوذ بریتانیا
  • سوریه و لبنان تحت نفوذ فرانسه
ترسیم مرزهای کشورهای عرب شمال آفریقا در شرح وظایف سایکس و پیکو نبود، اما آن منطقه هم به دو حوزه نفوذ مجزا تقسیم شده بود. مصر تحت نفوذ بریتانیا بود و فرانسه بر مغرب (متشکل از تونس، الجزایر و مراکش) مسلط بود.

توافقی پنهانی
اما نظم ژئوپلیتیک ناشی از توافق سایکس- پیکو ۳ مشکل به‌وجود آورد. اول اینکه این طرح در خفا و بدون اطلاع اعراب تهیه شده بود و وعده اصلی بریتانیا به آنها در دهه ۱۹۱۰ را نادیده می‌گرفت؛ بریتانیا به اعراب قول داده بود که اگر علیه عثمانی‌ها سر به شورش بردارند، با سقوط این امپراتوری به استقلال خواهند رسید.

بعد از اینکه وعده استقلال بعد از جنگ جهانی اول محقق نشد، و قدرت‌های استعماری در دهه‌های ۱۹۲۰، ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به اعمال نفوذ شدید بر جهان عرب ادامه دادند، محور سیاست در جهان عرب (شمال آفریقا و شرق دریای مدیترانه) تدریجا از ایجاد نظام‌های حکومتی مشروطه لیبرال (نظیر آنچه مصر، سوریه و عراق در دهه‌های نخست قرن بیستم تجربه کردند) به‌سوی ملی‌گرایی بی‌محابا تغییر جهت داد.

131220120310_old_middle_east_map.gif

هدف این نوع ملی‌گرایی بیرون راندن استعمارگران و نظام‌های حاکم متکی به آنان بود. این یکی از عوامل اصلی رشد حکومت‌های نظامی است که از دهه ۱۹۵۰ تا قیام‌های عربی سال ۲۰۱۱ بر بسیاری از کشورهای عربی حاکم بودند.

خطوط قبیله‌ای
مسأله دوم در گرایش طرفین به ترسیم خطوط مستقیم ریشه داشت.

سایکس و پیکو قصد داشتند منطقه شام را بر اساس ملاحظات فرقه‌ای تقسیم کنند:

  • لبنان قرار بود به مأمنی برای مسیحیان (به‌خصوص مارونی‌ها) و دروزی‌ها تبدیل شود
  • فلسطین قرار بود جمعیت یهودی قابل توجهی را در خود جای دهد
  • دره بقاع در مرز میان دو کشور عملا به مسلمانان شیعه واگذار می‌شد
  • سوریه هم بزرگ‌ترین جمعیت سنی منطقه را در خود جای می‌داد
جغرافیا هم به کمکشان آمد. از زمان پایان جنگ‌های صلیبی تا موقع باز شدن پای قدرت‌های اروپایی به منطقه در قرن نوزدهم، با وجود فرهنگ و پیشینه بازرگانی سرزنده این منطقه، فرقه‌های مختلف عملا جدا از هم زندگی می‌کردند. اما ایده پشت توافق سایکس- پیکو عملا محقق نشد. مرزهای جدید با وجوه تمایز فرقه‌ای، قبیله‌ای یا قومی موجود در منطقه همخوانی نداشتند.

این تفاوت‌ها ابتدا تحت‌الشعاع تلاش اعراب برای بیرون راندن قدرت‌های اروپایی قرار گرفت، و بعد هم موج قدرتمند ملی‌گرایی عربی آنها را به حاشیه راند.

بی‌رحمی
از اواخر دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰، به‌خصوص در دوران اوج قدرت جمال عبدالناصر در مصر (از پایان بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ تا پایان دهه ۱۹۶۰)، ملی‌گرایی عربی باعث تقویت این ایده می‌شد که اتحاد جهان عرب باعث کمرنگ شدن اختلافات اجتماعی- جمعیتی میان مردمان این کشورها خواهد شد. در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مردان قدرتمند جهان عرب، نظیر حافظ اسد و صدام حسین در شام و سرهنگ معمر قذافی در شمال آفریقا، این اختلافات را مهار می‌کردند و این کار معمولا با بی‌رحمی و خشونت شدیدی همراه بود. اما تنش‌ها و مطالبات ناشی از این تفاوت‌ها هیچگاه از بین نرفت، و یا کمرنگ نشد. با پایان کار تدریجی این مردان قدرتمند، بعضی از جمهوری‌های عربی تدریجا به حکومت‌هایی موروثی تحت کنترل گروه‌های کوچک منافع اقتصادی تبدیل شدند. قیام‌های اخیر در سال ۲۰۱۱ هم برخی از این حکومت‌ها را سرنگون کرد. این عوامل باعث شد که با نمایان شدن شکاف‌هایی در این کشورها، اختلافات و سرخوردگی‌های قدیمی و امیدهایی که برای چند دهه بر آنها سرپوش گذاشته شده بود، سر باز کنند.

تکاپوی هویتی
131219155330__71622002_syriaborder.jpg

نگاهی به مرز خاکی میان لبنان و سوریه

مشکل سوم این بود که نظام‌های حکومتی که بعد از جنگ جهانی اول ایجاد شده بود، ناتوانی اعراب در پرداختن به دوراهی مهمی را که آنها در یک قرن و نیم اخیر با آن روبرو بوده اند، تشدید می‌کرد: تکاپوی هویتی میان از یک‌سو، ملی‌گرایی و سکولاریسم، و از سوی دیگر اسلامگرایی (و در برخی موارد گرایش‌های بنیادگرایانه مسیحی).

بنیان‌گذاران عصر لیبرال جهان عرب (از اواخر قرن نوزدهم تا دهه ۱۹۴۰) نهادهای حکومتی ایجاد کردند (مثلا قانون اساسی سکولار تونس در سال ۱۸۶۱ و آغاز لیبرال دموکراسی در مصر در فاصله بین دو جنگ جهانی)، و گفتمانی را رواج دادند که مورد حمایت بسیاری از گروه‌های اجتماعی – به‌خصوص طبقات متوسط – قرار گرفت، اما در پیوند دادن زهد، محافظه‌کاری و چارچوب مذهبی این جوامع با برنامه‌های مدرنیزاسیون اجتماعی جاه‌طلبانه مورد نظرشان ناکام ماندند.

با وجود پیشرفت‌های قابل توجه این کشورها در فرآیند صنعتی شدن، نابرابری شدید طبقات فرادست و متوسط با اکثریت بزرگی از مردم ادامه یافت. چهره‌های قدرتمند ملی‌گرایی عربی با برخورداری از حمایت فراوان از گفتمان متفاوتی دفاع می‌کردند (گفتمانی سوسیالیستی و بعضا میلیتاریستی)، اما این کار به قیمت محدود شدن آزادی‌های مدنی و سیاسی انجام شد. جهان عرب در چهار دهه گذشته شاهد هیچ‌گونه پروژه ملی یا تلاش جدی برای مواجهه با تضادهای موجود در بافت اجتماعی خود نبوده است.

نسل جدید
131219155335__71676859_mpk_1_426_8_may_1916.jpg

امضای فرانسوا ژرژ- پیکو و مارک سایکس پای نقشه اصلی که حالا در آرشیو ملی بریتانیا نگهداری می‌شود

ساختار حکومت مستعد بروز انفجار بود و تغییرات جمعیتی کلید آغاز این فرآیند را زد. در چهار دهه گذشته جمعیت جهان عرب دو برابر شده و به ۳۳۰ میلیون نفر رسیده است که دو سوم این عده کمتر از ۳۵ سال دارند.

این نسل مشکلات اجتماعی- اقتصادی و سیاسی حادی را به ارث برده است، و با اینکه نقشی در شکل‌گیری این مشکلات نداشته، باید با عواقب آنها – از کیفیت آموزش، فرصت‌های شغلی و دورنمای اقتصادی گرفته، تا امید به آینده – زندگی کند. موج قیام‌های عربی که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، در بطن خود در واقع تلاش این نسل برای تغییر پیامدهای نظام‌های حکومتی است که بعد از جنگ جهانی اول برپا شده اند. این تغییر و تحول جاری نوید از راه رسیدن نسلی را می‌دهد که آینده‌ای بهتر را می‌جوید، و در عین حال خطر تداوم موجی از آشوب و هرج و مرج را در خود دارد که می‌تواند منطقه را برای سال‌ها در خود غرق کند.
 
. . .
Back
Top Bottom