Na, kaamelan eshtebaah mikoni. raah e saade ash in hast ke beri nazdik tarin kaniseh tou tehran, va az hakham e ounja, in ra beporsi ke aayaa ghiyaamat dar yahoud vojoud daareh ya na.
تو دین یهود هر کی اعتقاد به جهان آحرت نداشته باشه کافره.
توبه و اعتراف به گناه، يكي از 613 فرمان تورا است:
«مرد يا زني كه مرتكب هرگونه خطاهاي انساني شود ... به خطايي كه انجام دادهاند، اعتراف كنند».
اين آيه تورا درباره «اعتراف به گناه» است كه نحوه معمول آن در برابر خداوند چنين است:
«خواهش به درگاه خالق: خطا كرده ام، گناه كرده ام، و به درگاه تو تقصير ورزيده ام و چنين و چنان (اشتباهات شخصي) را انجام داده ام و اينك نسبت به اعمال ياد شده پشيمان و شرمنده ام و تا ابد به چنين مواردي بازگشت نخواهم كرد».
دراين متن به سه درجه از اشتباهات شخصي اشاره شده است:
1- (حِط)- خطا: موردي است كه انسان از قانون و حكم شرعي آگاه نيست و به طور ناخواسته و نادانسته، فرمان خداوند را زير پا مي گذارد.
2- (عاوُن) - گناه : موردي است كه انسان از فرمان خداوند نسبت به امر يا نهي در يك موضوع آگاهي دارد، اما سستي اراده يا وسوسه هاي دروني و تحريك و تشويق ديگران، او را به امري خلاف شرع يا عُرف مي راند.
3- (پِشَعْ)- تقصير: در اين حالت، فرد از فرمان شرع آگاه است و هيچ گونه اجبار و فشاري براي گناه كردن احساس نمي كند، اما به جهت مخالفت و تمرد با دين به كاري خلاف مي پردازد.
هرچندكه براي بخشش كامل برخي گناهان، تحمل سختي يا مجازاتهاي الهي لازم است، توبه موجب بخشودن يا كاهش همه موارد فوق شده و كامل كننده روند پاك شدن گناهان خواهد بود.
حتي كساني كه برابر دستور خداوند به سبب جرايم سنگين، بِت دين يا دادگاه شرع آنها را محكوم به مجازات كرده بود، در صورتي گناهانشان كفاره و پاك مي شد كه پيشتر از اعمال خود پشيمان شده و توبه كرده باشند.
«توبه»، تنها ويژه گناهاني نيست كه به طور عملي انجام مي شوند (مانند دزدي، ضرب و شتم، خوردن خوراكيهاي حرام و....) بلكه افكار، احساسات و عادتهاي ناشايست، همه نياز به توبه و كفاره دارند. اين موضوع از آن جهت اهميت دارد كه گناهاني كه بهطور عملي انجام مي شوند، معمولاً به شرايط و امكانات خاص نياز دارند و فرو رفتن در چنين معاصي و خطاهايي، بيشتر با هشدارها و توبيخهاي مسوؤلان اجتماعي و مذهبي همراه است. همين امر موجب محدود شدن دامنه ارتكاب گناه يا كمك به توبه شخص و ترك خطا مي شود.
اما خطاهايي را كه مربوط به افكار و احساسات انسان هستند (مانند كينه، حسد، نظر داشتن به دارايي همنوعان، نگاه و افكار منافي عفت و...) كمتر اطرافيان انسان درك مي كنند، لذا فرد بدون هيچگونه مانع خارجي در چنين گناهاني غرق مي شود و تنها خود اوست كه بايد بيدار شده و با توبه، زندگي روحي خود را از تباهي نجات دهد.
مراحل توبه :
توبه داراي سه مرحله اساسي زير است:
1 - پشيماني از گناه.
2 - اعتراف به گناه در برابر خداوند.
3 - ترك گناه.
1- پشيماني از گناه :
در اين مرحله انسان بايد نسبت به نادرست بودن اعمال خود آگاهي يابد. اين آگاهي از راه مطالعه و فراگيري اصول ديني به دست مي آيد. همانگونه كه پايه و ملاك جرايم اجتماعي را قانون آن جامعه تعيين مي كند و همه افراد يك جامعه براي سنجش درست يا نادرست بودن اعمال خود بايد به متن قانون مراجعه كنند؛ درباره اعتبار اعمال انسان در نظر خداوند نيز بايد به قوانين شرع مراجعه كرد.
طبق قوانين يهود، دختر از 12 سالگي و پسر از 13 سالگي در برابر احكام ديني مسوؤل و موظف شناخته مي شود. بنابراين فراگيري اصول ديني از سنين پايين و بهتدريج آغاز مي شود و همان طور كه از يك فرد بالغ و جوان در جامعه انتظار مي رود كه از قوانين معمول اجتماع و تمدن خود آگاهي داشته باشد، از اين فرد هم خواسته مي شود كه مسوؤليتها و وظايف شرعي خود را در حد متعارف و رفع نيازهاي شخصي بشناسد. نيز پس از آگاهي به ارزش اعمال و رفتار از ديدگاه مذهب، ايمان و التزام به آن واجب است. چه بسيارند افرادي كه كاملاً از آسيبهاي سيگار يا غيبت و سخنچيني نسبت به ديگران آگاهند، اما همچنان به كارهايي كه خودْ خطا بودن آن را مي دانند، ادامه مي دهند.
بنابراين آگاهي از اشتباه بودن يك عمل، از ديدگاه ديني به تنهايي كافي نيست و شخص بايد به آن ايمان و وفاداريِ عملي نشان دهد. در اين مرحله است كه او نسبت به خلاف شرع بودن عمل يا رفتار خود پشيمان شده و آماده توبه و ترك گناه مي شود.
2-اعتراف به گناه در برابر خداوند:
اعتراف به گناه در زبان عبري، «ويدوي»ناميده مي شود. همان گونه كه ذكر شد، يكي از مهمترين بخشهاي توبه، اعتراف لفظي يا شفاهي به گناهان و اظهار آمادگي براي ترك كامل آنها و توبه است. متن «اعترافنامه» يا «ويدوي» در تفيلاهاي معمول روزانه (غير از شبات، موعديم و ايام خاص) و در مجموعه دعاهاي ايام عادي كه در شب و پيش از رفتن به بستر خوانده مي شود، گنجانده شده است. اين متن به طور كلي دربرگيرنده همه خطاهاي متداول انساني است كه به ترتيب حروف الفباي عبري و با فعل جمع تدوين شده است. «ويدوي» را همگان مي خوانند، هر چند كه حتي هيچ يك از آن اعمال را انجام نداده باشند. از آنجا كه لفظ اين كلمات «جمع» است، در تفيلا براي ديگر كساني كه احتمالاً مرتكب آن اعمال شده باشند، طلب آمرزش و بخشايش مي شود. اين نوع ويدوي، اعترافنامه عمومي است كه شاليح صيبور (پيش نماز) با صداي بلند مي خواند.
اما اقرار به گناهان شخصي، هرگز با صداي بلند و در حضور مردم انجام نمي شود، زيرا عقيده معمول بر اين است كه ذكر يك عمل فساد و گناه، هر چند كه به قصد اعتراف و پشيماني صورت بگيرد، شايد بهتدريج موجب شكسته شدن قُبح و زشتي و ترويج آن در افراد مستعد گناه شود. لذا انسان به گناهان شخصي خود تنها در حضور خداوند اعتراف مي كند. بنابراين در ميان تفيلاي معمول روزانه، بخشي براي راز و نياز شخصي با صداي آهسته در نظر گرفته شده است. همچنين در برخي جوامع رسم است كه ويدوي را با صداي آهسته مي خوانند تا هر فردي بتواند به گناهان شخصي خود اعتراف كند. ذكر يك گناه در ميان مردم يا نوشتن آن در كتابها به منظور عبرت ديگران، تنها در موارد خاص و با نظر افراد صاحب صلاحيت مذهبي انجام مي شود.
شكل كلي متن اعترافنامه شخصي در بخش پيشين ذكر شد. اين متن يا هر گفتاري شبيه به آن مي تواند به هر زبان و در هر زمان به حضور خداوند ادا شود.
ترك گناه:
توبه و پشيماني از گناه بدون ترك آن گناه، بي معني خواهد بود. حتي كسي كه براي مدتي موقت، خطايي را ترك مي كند و دوباره آن را انجام مي دهد، گرچه به سبب همان ايام موقت، امتياز و پاداش الهي را كسب مي كند، اما دوباره كل گناهان اوليه به پاي او نوشته مي شود، گويي از آغاز تاكنون در حال اين گناه بوده است.
كسي كه با زبان خود در حضور خداوند به گناهش اعتراف كرده، اظهار توبه و پشيماني مي نمايد، اما در قلب و فكر خود همچنان به انجام دادن آن تمايل دارد و راغب است؛ به كسي مي ماند كه براي رفع آلودگي از بدن خود به غسل و استحمام مي پردازد، ولي در حين شستشو آن منبع آلوده كننده را همچنان در دست خود نگاه مي دارد. مسلماً تا زماني كه جسم آلوده را از تن خود جدا نسازد، هر گونه غسل و استحمامي براي او بي فايده خواهد بود.
انسان پس از ترك گناه نيز بايد همواره زشتي آن را در ذهن داشته باشد و به جستجو و تحقيق در اعمال خود بپردازد، تا مبادا پس از چندي به شكل ديگري از همان خطا آلوده شود؛ مانند دشمني كه از خانه بيرون رانده شده، اما هر لحظه ممكن است كه از در ديگري دوباره وارد شود.
از نكتههاي ديگر ترك گناه، آن است كه بايد ريشه و عواملي كه منجر به فعل حرام شده اند، شناسايي و كنترل شوند؛ مانند علف هرزي كه ريشه در خاك دارد و اگر براي از بين بردن آن فقط ساقه را قطع كنيم، مطمئناً پس از چندي دوباره همان گياه جوانه خواهد زد كه تنها راه مقابله اساسي با آن، از جا كندن ريشه گياه هرز است.
براي ترك گناه بايد به ريشه هاي آن نيز توجه كرد. عواملي همچون ضعف فرهنگي و ديني، محيط خانوادگي يا اجتماعي ناسالم، معاشرت با افراد فاسد وغيره مي توانند زمينه را براي خطا فراهم كنند. هر چند كه همه افراد يك جامعه از هر جنس، سن و رده اجتماعي در معرض آلودگي به فساد و گناه هستند، عواملي را مي توان بر شمرد كه احتمال اين آلودگي را كاهش مي دهند:
1- ايمان و اعتقاد مذهبي و انجام دادن مرتب فرايض و احكام شرع . اين وضعيت چنانچه به دور از تظاهر و رياكاري در انسان ايجاد شود، او را همواره در ارتباط با خداوند نگاه داشته و امكان گناه را كاهش مي دهد.
2- مطالعه و كسب آگاهي در زمينه هاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي و تاريخي كه سرگذشت انسانها و جوامع را درباره اعمال و رفتار آنها به نمايش مي گذارد. الگو پذيري از شخصيتهاي برجسته ديني و اجتماعي و بررسي زندگي آنها، اراده انسان را در برابر وسوسه هاي شيطاني مقاوم مي كند.
3- پر كردن اوقات فراغت و انتخاب سرگرمي هاي سالم و متنوع. تجربه نشان داده است كه بيكاري و بطالت از عوامل مهم روي آوردن به جرايم و گناهان بوده است.
4- انتخاب اهداف مشخص، برنامه ريزي عالي براي زندگي آينده و تلاش و حركت براي دست يافتن به آنها. كساني كه براي آينده و فرداي خود هدف و برنامه معيني ندارند، در پي لذت جوييهاي موقت و زودگذر رفته و خود را در بسياري از خطاها غرق مي كنند. تصميم و اميد براي رسيدن به هدف، توجه انسان را از وسوسه هاي زودگذر زمانه سلب كرده، به سوي آينده روشن هدايت مي كند.
5- معاشرت مناسب و صحيح اجتماعي. به همان اندازه كه رفت و آمد با دوستان فاسد، انسان را در خطر تباهي قرار مي دهد، تنهايي و انزوا او را به سوي گناه مي راند. هيچ انساني به تنهايي كامل نيست و براي دست يافتن به سعادت و كمال ناگزير است كه به همنوعان خود كمك كند و از آنها نيز ياري بگيرد. بنابراين انتخاب دوستان و ياران صالح و صديق و همفكري و معاشرت صحيح با آنها مي تواند انسان را در راهي مناسب قرار دهد.
6- گرايش به حقيقت و صداقت. كسي كه در برابر خداوند و آفريده هاي او راه راستگويي و صداقت را پيشه كند، به سختي در معرض خطا و تقصير قرار خواهد گرفت.
مي گويند فردي كه در انواع خطاها و گناهان غرق شده بود، روزي تصميم به توبه گرفت، اما نمي دانست كه براي ترك آن اعمال چه بايد بكند. وي نزد فردي روحاني رفت و از او براي توبه و جبران گذشته خود راهنمايي خواسته، اظهار داشت كه آنچنان در اين راه مصمم است كه اگر لازم باشد خود را در كوره آتش نيز خواهد انداخت!
آن روحاني اعلام داشت كه من راهي را به تو نشان مي دهم كه از اين وضع، سختتر است. فرد خاطي همچنان اظهار آمادگي كرد. روحاني صديق گفت: راه، اين است. از امروز برو و هر عملي كه مايل بودي انجام بده.
تنها قول بده كه اگر كسي از تو بپرسد چه كرده اي، با كمال راستي و صداقت به او حقيقت امر را جواب دهي! آن فرد با تعجب رفت و هرگاه كه ميل به گناهي را در خود احساس مي كرد، تعهد خود را به مرد روحاني به ياد مي آورد و با خود چنين مي انديشيد: اكنون كه من قصد گناه (مثلاً دزدي) را دارم، اگر كسي از من بپرسد، به او چه خواهم گفت؟ بگويم كه من در حال دزدي هستم؟ و سپس از انجام دادن آن گناه منصرف مي شد. او پس از آن براي هر خطايي كه قصد داشت انجام دهد، همين گونه مي انديشيد و بي درنگ آن را ترك مي كرد. سرانجام، همين روش، او را به توبه كامل و ترك گناه هدايت كرد.
همانند اين موضوع در تلمود آمده است: هنگامي كه «ربان يُوحانان بنزَكاي» رحلت مي نمود، شاگردانش به او گفتند:
«اياستاد! ما را دعا و بركت نما». ربي به آنها گفت: «اميدوارم كه ترس از خدا به اندازه ترس از انسانها بر شما قرار گيرد». شاگردان گفتند: «همين؟»
ربان يوحانان گفت: «اي كاش كه حتي همين مقدار ترس نيز در انسان وجود داشته باشد. زيرا او هنگامي كه مي خواهد گناهي را انجام دهد، ابتدا با خود مي انديشد كه «اي كاش هيچ انساني مرا در اين حال نبيند!» پس اگر همين احساس را نسبت به خداوند كه در هر جا و هر زمان حاضر است داشته باشد، از هر گناهي پرهيز خواهد كرد.
چگونگي كفاره گناهان از ديدگاه يهود
در گذشته و در زمان آبادي بت هميقداش، تقديم قربانيهاي گوناگون، يكي از روشهاي طلب كفاره و بخشش خطاها به شمار مي آمد. البته در همان هنگام نيز «ويدوي» - اعتراف لفظي به گناهان - كه مرحله تكميلي اين روند بود، انجام مي شد، ولي امروزه تفيلا و ويدوي تقريباً جايگزين آن قربانيها شده است و روند كفاره گناهان بني اسرائيل به عقيده هارامبام، طبق درجه بندي خاصي صورت مي پذيرد.
يكي از اصطلاحاتي كه در اين بحث مطرح است، لفظ «كارِت» به معناي مُنقطع شدن است. برخي از دستورهاي ديني چنانچه به طور عمد يا به قصد ضديت با فرمان خداوند زير پا نهاده شوند، سزاوار مجازات سخت الهي مي شود كه «كارِت» نام دارد.
اجراي مجازاتهاي ذكر شده در تورا بر عهده مجمع مذهبي «سَنْهِدْرين» نهاده شده است و امروزه توبه به ترتيبي كه ذكر خواهد شد، موجب كفاره تمام گناهان مي شود.
دستهبندي «كفاره گناهان» به شرح زير است:
1- چنانچه فردي يكي از فرمانهاي امر تورا را اجرا نكند، پس از آنكه با قلب و زبان خود به طور كامل توبه كرد و از گذشته خود پشيمان شد، توبه او بلافاصله مورد قبول قرار مي گيرد و گناهش بخشيده مي شود. اين فرمانها براي مثال عبارتند از : استفاده از صيصيت و تفيلين- خواندن شمع ييسرائل و تفيلاي روزانه- نصب مزوزا- مراسم قيدوش شبات - گفتن بيركت هَمازوُن يا شكرانه پس از غذا- ساختن سوكا- بازخريد پسر اولزاد از كهن- بازگرداندن مال گم شده به صاحب آن - به جاي آوردن نذر. دو فرمان امر ميلا كردن و تقديم قرباني پسح از موارد سنگين تري هستند كه در اين دسته جاي نمي گيرند.
2-كسي كه يكي از فرمانهاي نهي را (كه مستوجب «كارِت» يا مجازات سنگين از نظر تورا نباشد) زير پا بگذارد، اگر به طور كامل از عمل خود پشيمان شود و واقعاً توبه نمايد، بخشش او به حالت تعليق باقي مي ماند تا روز «كيپور» فرا رسد و با تعنيت (روزه) و اجراي صحيح مراسم آن روز، توبه او پذيرفته شده و گناه وي عفو شود.
چند نمونه از اين فرمانهاي نهي عبارتند از: استفاده از خوراكيهاي حرام - كاربرد فراورده هاي شيري با مواد گوشتي- تراشيدن ريش با تيغ - باقي گذاردن مواد حامص در ايام پسح - نفرين كردن قاضي شرع يا رئيس دارالشرع و... .
3-كسي كه يكي از فرمانهاي نهي را زير پا نهد كه مجازات سنگين تري را از نظر تورا در پي دارد، چنانچه از عمل خود كاملاً پشيمان شود و توبه نمايد، بخشودن او به حالت تعليق خواهد ماند و مراسم روز كيپور را بايد به طور صحيح انجام دهد، اما آن نيز بخشش را به حالت معلق نگاه مي دارد تا سختيها و مشكلات زندگي بر او وارد شوند و بر خود بپذيرد كه آنها نتيجه گناهانش هستند. با جمع شدن اين سه عامل ( توبه، مراسم روز كيپور و سختيهاي زندگي)، وي مورد عفو و بخشش قرار خواهد گرفت.
شماري از گناهاني كه مشمول حالت اخير مي شوند، عبارتند از: بتپرستي- كار در شبات- كتكزدن والدين- زير پا گذاردن مراسم كيپور- خوردن خون يا پيه- خوردن حامص در اام پسح - انجام ندادن ميلا و... .
4- بخشودگي همه موارد فوق تنها در صورتي طبق مراحل ذكر شده امكانپذير است كه عمل خطا به طور شخصي انجام شده باشد و موجب بي حرمتي به نام و قداست خداوند نشود.
اما كسي كه هر يك از سه دسته اعمال فوق را در انظار عمومي و به گونه اي مرتكب شود كه قصد خوار نمودن خداوند و شريعت او يا تشويق ديگران را به سرپيچي از كلام او به همراه داشته باشد، سنگين ترين نوع گناه را مرتكب شده است. در صورتي كه از اعمال خود كاملاً پشيمان گردد و توبه نمايد، سه عامل توبه، كيپور و سختيهاي زندگي، مجازات وي را به حال تعليق در مي آورند و كفاره كامل گناهانش (چنانچه تا آخر عمر در حال توبه باشد) در زمان مرگ انجام مي شود. يعني اگر به حالت توبه جهان را ترك نمايد، گناهان او مورد عفو و بخشش كامل قرار خواهند گرفت.
توبه واقعي:
توبه واقعي كدام است؟ حالتي است كه تمام شرايط براي خطا كردن آماده باشد و خود فرد نيز امكان انجام دادن آن را داشته باشد، اما از آن دست بكشد. اگر اين خودداري از گناه كردن، نه در اثر ترس باشد و نه در پي ناتواني جسمي، بلكه كاملاً به سبب رعايت فرمان خداوند و قبول توبه و ترك گناه باشد، چنين توبه اي بالاترين نوع آن خواهد بود. البته هيچ انساني مجاز نيست كه براي آزمودن خود، خويشتن را در معرض فساد و گناه قرار دهد. اگر فردي پس از گذشت دوران جواني و فرا رسيدن ايام پيري و ضعف در حالي كه ديگر توانايي و تمايل انجام دادن گناه را نداشته باشد، توبه كند؛ گرچه بهترين حالت توبه را از دست داده است، توبه او طبق شرايط ذكر شده مورد قبول قرار مي گيرد.
كساني كه سهمي از مواهب جهان آخرت ندارند :
دسته اي از يهوديان به سبب گناهان و عقايد ويژه اي كه دارند، اگر توبه نكنند، سهم خود را از حضور در جهان آخرت از دست مي دهند. شماري از آنها نام برده مي شوند:
1- كافران : به طور كلي مي توان عقايد زير را كفر دانست.
1-1- انكار خالق جهان.
1-2- اعتقاد به وجود چند خدا ( نفي توحيد و يگانگي خداوند).
1-3- مادي دانستن وجود خدا .
1-4- اعتقاد به وجود آفريننده ديگري پيش از وجود خداوند.
1-5- پرستش اَجرام آسماني يا هر پديده اي با عنوان واسطه اي بين انسان و خدا .
1-6- انكار وحي و نبوت از جانب خدا .
1-7- انكار علم وآگاهي خداوند نسبت به افكار و اعمال انسان.
2- منكران نزول تورا به حضرت موسي از جانب خداوند
3- منكران زنده شدن مردگان
4- منكران ظهور منجي نهايي جهان
5- مُرَوجان فساد و گناه در جامعه
6- كساني كه خون بي گناهان را به زمين مي ريزند
عوامل بازدارنده توبه:
شرايطي ويژه موجب عقب افتادن توبه و سخت شدن پذيرش آن از سوي خداوند مي شوند كه برخي از آنها عبارتند از:
1- كسي كه يك فرد يا جامعه اي را به خطا انداخته، يا مانع آن شود كه ديگران فرمانهاي خداوند را انجام دهند.
2- كسي كه شاهد اشتباه و گناه ديگران است و امكان و قدرت آن را دارد كه آنها را هدايت و ارشاد كند، اما از اين امر خودداري مي كند؛ مانند پدري است كه به فساد و تبهكاري فرزند خود توجهي نكرده و او را تأديب نمي نمايد.
3- كسي كه با خود مي گويد: خطا مي كنم و پس از آن توبه مي نمايم، يا كسي كه به اميد بخشايش گناهش در روز كيپور، عملي خلاف شرع را انجام دهد.
درجه و ارزش توبه:
در ميشنا يكي از زيباترين گفتارها درباره ارزش توبه و نيكوكاري ذكر شده است:
« ربي يعقوب مي فرمود:
1- يك ساعت توبه و نيكوكاري در اين جهان، از كل زندگي در جهان آينده بهتر است.
2- (و اين در حالي است كه) يك ساعت آرامش روح در جهان آينده از تمام زندگي در اين دنيا بهتر است.»
عبارت دوم، ارزش جهان آينده را نسبت به اين دنيا نشان مي دهد كه تنها يك ساعت آرامش روح (و نه حتي زندگي حقيقي) در آن به كل حيات اين جهان برتري دارد. اما توبه و كارهاي نيك چنان ارزشي دارند كه يك ساعت مشغول شدن به آنها از همه زندگي حقيقي در جهان آخرت با ارزشتر است.
همچنين در وصف انساني كه گناه را ترك مي كند، چنين گفته شده است:
«در مكاني كه توبه كنندگان (در حضور خداوند) قرار مي گيرند، حتي انسانهاي صادق و كامل (كه هرگز گرد گناه نگشته اند) نيز نمي توانند قرار گيرند.»
اين عبارت به معناي آن است كه فرد گناهكار با اينكه طعم و لذت گناه را حس كرده است، از خود اراده اي محكم و قوي نشان داده و دست از خلاف و خطا برداشته است. اين غلبه بر نفس و غرايز شيطاني، چنان ارزشمند است كه فرد «تَوّاب» يا توبه كننده را حتي از صادقاني كه هرگز طعم گناه را نچشيده اند، بالاتر مي برد. زيرا چه بسا كه آن افراد صادق اگر به گناه آلوده مي شدند، هرگز چنان قدرت و ارادهاي را نمي يافتند كه خود را از منجلاب تباهي و فساد رهايي دهند.
در اين مورد گفته شده است:
«چه كسي قهرمان و قدرتمند شمرده مي شود؟ آن كه بر نفس و وسوسه شيطاني خود چيره شود. همان طور كه گفته شده است: دير خشم بودن (و كنترل احساسات) از پهلواني بهتر است و كسي كه بر روح و روان خود تسلط دارد، از كسي كه شهري را به تصرف در مي آورد، بالاتر است».
زمان توبه
در ميشنا چنين آمده است:
«يك روز پيش از مرگت توبه كن»
از آنجا كه هيچ انساني از روز مرگ خود آگاه نيست و هر روز احتمال پايان عمر او وجود دارد، پس لازم است كه هر روز توبه كند و نسبت به خطاها و گناهان يا حتي به سبب كوتاهي هايي كه در برآوردن خواست خداوند از او سرزده است، طلب بخشش و مغفرت كند.
بنابراين هر روز و هر لحظه درهاي توبه براي انسان گشودهاند و خداوند پذيراي درخواستهاي انسان است؛ ولي در ايام و روزهاي خاصي از سال، شرايط بهتري براي پذيرش توبه انسان فراهم است.
اين ايام ده روز، از روش هشانا تا كيپور هستند. زيرا بنا بر عقيده يهود، روش هشانا روز تشكيل محكمه الهي براي رسيدگي به اعمال گذشته انسان است و در روز كيپور، كليه احكام صادره در اصطلاح مُهر مي خورند و قطعي مي شوند. همانند انساني كه پرونده اش در دادگاه گشوده است و سعي دارد تا در مدت زمان تشكيل دادگاه، مراقب اعمال خود باشد كه خطايي از او سر نزند و رضايت شاكي ها و مخالفان خود را جلب كند؛ در اين ايام ده روزه نيز انسان در پاك كردن گناهان احتمالي و اصلاح اعمال خود تلاش بيشتري مي كند.
براي آمادگي بيشتر در ورود به اين ايام بسيار مهم و سرنوشت ساز، 40 شبانه روز پيش از كيپور، يعني از اول ماه الول مراسمي با عنوان «سِليحُوت» آغاز مي شود كه به معناي مراسم بخشايش است. اين مراسم شامل مناجات شبانه به درگاه خداوند، اعتراف به گناهان و طلب بخشايش از اوست.
اين دوره چهل روزه از نظر تاريخ مذهبي يهود به نام «ايام رضايت الهي» شناخته مي شود.
پس از واقعه شاووعوت كه خداوند در پاي كوه سيناي ده فرمان تورا را شفاهي به بني اسرائيل اعلام فرمود، مشه رَبِنو (حضرت موسي) به بالاي كوه رفت و مدت چهل شبانه روز در آنجا باقي ماند و در «هفدهم ماه تموز» با همراه داشتن دو لوحه ده فرمان از كوه پايين آمد، اما با مشاهده آلودگي پاره اي از بني اسرائيل به گناه ساختن گوساله طلايي، آن دو لوحه را به نشانه اعتراض و توبيخ آنها از سوي خداوند، بر زمين زد و شكست. پس از اين، او به مجازات عاملان واقعه پرداخت و جامعه بني اسرائيل از اعمال خود پشيمان شدند و توبه كردند.
مشه براي دومين بار بر فراز كوه رفت و مدت 40 شبانه روز ديگر به دعا و استغاثه پرداخت و براي قوم، طلب بخشش خطاها را كرد. در نهايت، خداوند دعاي او را پذيرفت و به وي دستور داد: كه «براي خودت دو لوحه سنگي مانند لوحه هاي اوليه بتراش». مشه از كوه پايين آمد و پس از تراشيدن دو لوحه جديد، براي سومين مرتبه در اول ماه الول به بالاي كوه رفت و چهل شبانه روز در آنجا ماند تا خداوند متن ده فرمان تورا را دوباره روي آن دو لوحه مرقوم نمود و مشه در يوم كيپور (دهم تيشري) از كوه پايين آمد. لذا عقيده بر آن قرار گرفت كه اين ايام براي طلب بخشايش و توبه مناس هستند و مراسم سليحوت و آمادگي براي روز محاكمه الهي در اين چهل شبانه روز مقرر شد.
* مراسم سليحوت، هر روزه (به غير از شباتها و اول ماه عبري) معمولاً پس از نيمه شب شرعي و پيش از تفيلاي شحريت (نماز صبح) به طور دسته جمعي برگزار مي شود. چنانچه شركت در اين مراسم در زمان ياد شده ميسّر نباشد، مي توان آن را تا پيش از غروب آفتاب همان روز برگزار كرد.
به جا آوردن سليحوت به تنهايي هم امكان پذير است، اما قسمتهاي ويژه اي از آن مانند بخشهايي كه به زبان آرامي تدوين شده اند، در اين حالت خوانده نمي شوند.
نذر
«نذر»، قول و تعهد انسان نسبت به خداوند است. گاه انسان براي نزديك شدن به خداوند يا مُقيّد كردن خود براي انجام دادن امري خير، نذري را بر زبان مي آورد. اين موضوع براي دوري از گناهان احتمالي و كنترل وسوسه هاي درون مؤثر است. گاه در اوضاع سخت و بروز مشكلات، انسان با ذكر نذر متعهد مي شود كه در صورت رهايي از مشكل، خدمت و امري نيك را براي رضاي خالق خود به جاي آورد. اما نكته بسيار مهم آن است كه تورا مي فرمايد: « آن (كلامي) را كه از دهانت خارج مي شود، رعايت نما». اين عبارت، يك دستور شرعي است و سرپيچي از آن؛ يعني عمل نكردن به قول و نذر، گناهي بزرگ به شمار مي آيد. به همين دليل، علماي ديني به انسان سفارش كرده اند كه تا حد امكان از ذكر قول و نذر خودداري كند. معمولا براي آنكه قول يا گفته اي نذر محسوب نشود، عبارت «بِلي نِدِر» - به معناي بدون نذر- را بر زبان جاري مي سازند.
تعهد براي انجام عملي برخلاف شرع، نذر نيست و باطل است.
باطل كردن نذرْ شرايط بسيار سختي دارد، مگر آنكه هيچ امكاني براي اجراي آن وجود نداشته باشد. اِبطال نذرْ تنها در شرايط ويژه و در حضور افراد صاحب نظر شرعي و آگاه به آن احكام انجام مي شود.
به غير از موارد فوق، ممكن است حالاتي باشد كه انسان كل نذر خود يا جزئيات آن را فراموش كرده باشد. براي اينكه جماعت پيش از وارد شدن به ايام خاص توبه ازگناهِ انجام ندادن نذرهايي كه فراموش كرده اند پاك شوند، مراسمي با عنوان «اِبطال نذرها» و هر گونه سوگند يا نفرين اجرا مي شود. اين مراسم به طور معمول در دو روزِ آدينه روش هشانا و آدينه كيپور برگزار مي شوند. با اين حال، انجام دادن آن در ايام ديگر سال در صورت لزوم امكان پذير است. همچنين در شب كيپور متني با نام «تمام نذرها» خوانده مي شود كه منظور فوق را پي مي گيرد.
-----
در ميان مجموعه دستورها و فرمانهاي ديني يهود، موارد خاصي به چشم ميخورد كه نقش اساسيتري در ايمان و اعتقاد مذهبي داشته، و ناديدهگرفتن آنها موجب تزلزل كل ساختار ايمان يهودي ميشود. بسياري از علماي يهود در بررسي دقيق تورا، تلمود و فرمانهاي ديني سعي بر آن داشتهاند كه پايه هاي اساسي «ايمان» را يافته و دسته بندي كنند. هارامبام (موسي بن ميمون) اين اصول را در سيزدهبند، دستهبندي و تفكيك كرده است كه تا به امروز هم مورد پذيرش جامعه يهودي است. اين سيزده اصول در عين حال كه جزء ميصوُوت - فرمان هاي ديني- قرار دارند، داراي وجه تفاوتي با آنها هستند. مجموعه فرمان هاي ديني را ميتوان به يك ساختمان مسكوني همانند كرد كه داراي اجزاي بسياري همچون ديوار، ستون، در و پنجره، سقف، پي و ... است.
گاه برداشتن يك يا چند جزء از ساختمان مانند برخي از ديوارها يا پنجره ها هر چند كه بخشي از ساختمان را به طور موقت، غيرقابل استفاده يا دچار نقص ميسازد، به پايداري آن لطمه اي نميزند. اما برداشتن يكي از ستونهاي بنا يا حفاري غير اصولي در پي و شالودة ساختمان، به طور كامل ايستايي و استحكام آن را از بين برده و كل بنا فرو خواهد ريخت.
بخشي از احكام ديني نيز چنانچه ناديده گرفته شده يا صحيح انجام نشوند، نشانة خلل و نقص در معنويت و تكامل روحي فرد خواهد بود؛ اما شماري از آنها همچون اعتقاد به وجود خد.اوند يا يكتا دانستن او اگر نفي شده و در نطر گرفته نشوند؛ مانند از بين رفتن ستونهاي يك ساختمان هستند كه به كلي ايمان مذهبي فرد را فرو ميريزند و اجراي ديگر فرمانها بدون ايمان به اصول اوليه (13 اصول ايمان) بيمعنا خواهد بود.
سيزده اصول ايمان يهود براساس طبقه بندي هارامبام :
1- خد.اوندِ متبارك، موجود (حاضر) و ناظر است.
2- او واحد و يكتاست.
3- او جسم ندارد و شباهتي هم به جسم ندارد.
4- او مُقدم بر هر موجود قديمي در جهان است.
5- عبادت موجودي به غير از او جايز نيست.
6- او از نيت و افكار انسانها آگاه است.
7- نبوّت حضرت موسي سرور ما حقيقت دارد.
8- حضرت موسي به لحاظ نبوت از ديگر انبياي بني اسرائيل برتر است.
9- توراي مقدس از آسمان ( ازجانب خد.اوند) وحي شده است.
10- تورا در هيچ زماني تغيير نيافته و نخواهد يافت.
11- خد.اوند، شريران را مجازات خواهد كرد و پاداش و اجر نيكوكاران را خواهد پرداخت.
12- ماشيَحِ (مهدی) پادشاه (منجي جهان) خواهد آمد.
13- مردگان در آينده زنده خواهند شد.
در ادامه به شرح كوتاهي از 6 اصل كه ويژة توحيد و ايمان به خد.اوند است، خواهيم پرداخت.
1- وجود و نظارت خد.اوند
وجود خد.اوند به نام آفريننده جهان، اولين نقطة ايمان است. نخستين بند دهفرمان به همين موضوع اختصاص يافته است: «من خد.اي خالق تو هستم». همچنين اولين كلام تورا با اين پاسوق (آيه) آغاز شده است: «در ابتدا، خد.اوند آسمان و زمين را آفريد». نيز هرگونه تحقيق و بررسي در مباحث مذهبي و احكام آن بدون در نظر گرفتن اين موضوع، بي نتيجه خواهد بود.
موردي كه بيدرنگ پس از ايمان به وجود خد.اوند مطرح ميشود، اعتقاد به نظارت دايمي و هدايت مداوم اوست. اينكه فردي اعتقاد داشته باشد كه خد.اوند جهان را آفريده است؛ اما پس از آن، وجود و ادامة حيات جهانيان را مستقل از اراده پروردگار و به طور خودبهخود و اتفاقي بداند كه همه چيز در طول زمان پيش ميرود، خلاف اصل اول ايمان يهود است. خد.اوند در نخستين بند ده فرمان بلافاصله پس از معرفي خود، موضوع خروج بنياسرائيل از مصر را مطرح ميكند:
«من خد.اي خالق تو هستم كه تو را از سرزمين مصر، از خانه بندگي بيرون آوردم».
پروردگار به طور صريح اعلام ميدارد كه نهتنها آفريننده اوليه جهان است؛ بلكه هر واقعه و اتفاقي پس از آفرينش اوليه (مانند واقعه خروج از مصر) بااراده و خواست مستقيم وي صورت ميگيرد. در تلمود نيز گفته شده است:
«برگي از درخت نميافتد؛ مگر آنكه از جانب خد.اوند اينچنين اراده شده باشد».
مفهوم جمله فوق، اين است كه ادامة بقا و حيات موجودات و حتي جمادات به تجديد لحظه به لحظة واقعة آفرينش از سوي خد.اوند وابسته است وچنانچه او لحظهاي جريان فيض خود را از جهان قطع نمايد، همه چيز به نيستي و نابودي اولية پيش از آفرينش جهان باز خواهد گشت.
2- يكتايي خد.اوند
يكي از معروفترين پاسوقهاي تورا كه روزي چند بار بر زبان هر يهودي جاري ميشود، چنين است:
« بشنو اي اسرائيل، خد.اي خالق ما، خد.اي يكتاست».
اصل دوم، ايمان داشتن به يكي بودن وجود خد.اوند است؛ نه دو و نه بيشتر از يك، بلكه يكِ محض و واقعي.
نه مانند يكِ نوعي، (مانند يك نوع صندلي) كه تعداد زيادي از آن يك نوع وجود دارد.
نه مانند يكِ شمارشي (يكِ رياضي) كه در واقعيت وجود ندارد، بلكه تنها تصوري ذهني است.
نه مانند يكِ مادي (مانند يك جسم) كه قابل تقسيم به بخشها و ذرات ريزتر از خود است.
بنابراين، يكتايي خد.اوند غير قابل قياس و شباهت با «يك»هاي شناخته شده در جهان است و تنها يكِ واقعي، وجود خد.اوند است و بس. حتي نيروهاي منفي كه با نامهاي شيطان، اهريمن، غريزة بد و... مطرح ميشوند، در برابر او قرار نداشته يا به صورت نيروي دومِ حاكم بر جهان تلقي نميشوند؛ بلكه آنها نيز جزئي از آفريدههاي خود خد.اوند هستند كه بنابر حكمت وي و براي سنجش و پرورش انسانها پديدار ميشوند.
3- نفي جسمانيت از ذات خد.اوند
خد.اوند وجودي است نامحدود، به اين معنا كه براي قدرت و نيروي او حد و نهايتي قابل تصور نيست. هر نوع جسمي (در اينجا منظور از جسمانيت، ماده يا انرژي است) داراي ابعاد قابل سنجش و اندازهگيري است و اين به معناي محدود بودن آن است. براي نمونه، ماده در هر حالتي داراي سه بُعد فضاييِ طول، عرض و ارتفاع است تا از لحاظ مقدارْ قابل بيان باشد. نرژي يز از هر نوعي كه باش؛ مانند نور، گرما، الكتريسيته و... داراي واحدهاي قابل اندازهگيري و محدود به مختصات مكان است. خد.اوند اگر داراي خصوصيات جسماني (ماده يا انرژي) يا همانند آن بود، ميبايست در مرزهاي زمان و مكان محصور شود و محدوديتي براي قدرت و ارادهاش به وجود ميآمد كه اين به معناي نقص و وابستگي خد.اوند به چيز ديگري است و ناقض كمال اوست.
در تورا چنين آمده است: « خد.اوند، آن پروردگاري است كه از بالا در آسمانها و از پايين در زمين قرار دارد».
اين پاسوق به گونهاي صريح و مستقيم به نفي جسمانيت خد.اوند ميپردازد. زيرا هيچ ماده يا نيرويي را نميتوان يافت كه در يك لحظه، در دو مكان، در كل گسترة آسمان و زمين قرار داشته باشد؛ با توجه به اصل دوم كه خد.اوند، «يكِ» حقيقي است و نميتوان او را مانند هوا و جّو كه از ذرّات بسياري تشكيل شده وكل زمين را هم پوشانده است، تصور كرد.
نيز ميتوان نتيجه گرفت كه چون خد.اوند فاقد هرگونه جسمانيت است، پس او از هرگونه خصوصيات و تغييرات جسماني مُبَرّاست، مانند: مكان، اندازه، حركت و سكون، راست و چپ. همچنين تشبيه هرگونه احساسات انساني كه ناشي از تغيير حالات جسماني است از ذات وي دور است، همچون: خواب و بيداري، عصبانيت و شادي، رحم و بيرحمي، سكوت و سخنگويي مانند انسان.
پس چگونه است كه در تورا و ساير متون مذهبي بارها از حالتهاي انساني براي پروردگار سخن به ميان ميآيد، مانند: «ده فرمان با دست خد.اوند نوشته شد»، «دستان خد.ا»، «مرا با نادانيهايشان عصباني كردند»، «خد.اوند به ياد آورد» و بسياري از موارد ديگر؟ در پاسخ بايد گفت كه خد.اوند در تورا و ساير متون مقدس با كلام انساني و در حد فهم او سخن ميگويد؛ اما اين به معناي حقيقيِ برخورداريِ خد.اوند از دست، پا، چشم و... يا احساسات انساني نيست، بلكه آن واژهها وسيلة ارتباط وي با انسان بوده، معناي واقعي و جسماني ندارند و خد.اوند، خود خالق و ناظر به كليه صفات است.
4- قديمي بودن خد.ا
خد.اوند پيش از هر موجودي در اين جهان وجود داشته است و براي او ابتدا، انتها و طول عمر مفهوم ندارد، زيرا او خارج از حيطة زمان است. «زمان»، تصوري ذهني است كه با خلق نخستين آفريده هاي خد.اوند مفهوم پيدا كرد و درواقع او بر مفهوم زمان مقدم است و پيش از آفرينش جهان، زماني وجود نداشته است. براي هر آفريده اي، سه بخش زمانيِ گذشته، حال و آينده مطرح است؛ اما خد.ا فراتر از اين ابعاد زماني است و همه چيز براي او حكم «زمانحال» را دارد. در حقيقت، هيچ پديده و واقعه اي از حضور او گذر نميكند، يا هيچ چيز براي او «گذشته» يا «آينده» نيست.
5- منع عبادت غير خد.اوند
دومين دستور ده فرمان چنين است: «براي تو معبودان ديگري در برابر من نباشد».
همچنين يرمياي نبي دربارة پديدههاي عظيم طبيعي كه انسانها به پرستش و عبادت آنها گرايش داشتهاند، چنين ميفرمايد: «از آنها نترسيد و خوف نداشته باشيد، زيرا نه توانايي بدي كردن را دارند و نه قدرت خوبي رساندن».
نهتنها پرستش يا عبادت مستقيم غير خد.ا منع شده است، پرستش ستارگان و ديگر موجودات جهان نيز با عنوان واسطهاي بين انسان و خد.ا امري كفرآميز به شمار ميآيد. حتي تمجيد و توصيف عبادتْگونة آنها به تصور آنكه خد.اوند به اين وسيله محترم و متبارك خوانده شود، منع شده است.
در متون مذهبي براي جلوگيري از هرگونه تمايل و انحراف به سوي شرك، روكردن به آنها و مشاهدة نحوه بتپرستي و شرك يا حضور در چنين اماكني منع شرعي دارد.
6- دانايي خد.اوند نسبت به افكار انسان
يرمياي نبي ميفرمايد:
«من خد.ايي هستم كه قلب را جستجو ميكنم».
اين اصل از ايمان، نشانة آن است كه پروردگار از همه ذهنيات انسان اطلاع كامل دارد. نه فقط آن بخش از تفكراتي كه مورد تاييد عقل و احساس انسان است و به نتيجه و عمل مي انجامد؛ هر گونه تصور زودگذر و موقت و حتي جرقههاي ذهني و باطني كه خود انسان ممكن است پس از گذشت لحظاتي آنها را فراموش كند، در عالم بالا و نزد خد.ا آشكار خواهد بود. تصور اينكه انسان چيزي بداند يا به مسألهاي فكر كند كه خد.اوند نسبت به آن علم ندارد؛ به معناي نقص خد.اوند و مخالف اصل خد.اشناسي و كامل دانستن اوست.
توحيد در اصول ايمان يهود
توبه