What's new

Iranian Chill Thread

Well said bro, but also consider it in your mind, anyone tasting a live in this country and is turning a blind eye on the level of devastation going on in his routine observation of the society around, won't be enlightened by the Bam case either.
But is it a lack of understanding or turning a blind eye and making excuses to serve their own interests? I think it's the latter. Haman isn't stupid. He sees that Iran is essentially Gambia. But people like him would rather keep the status quo for either ideological reasons or financial reasons, sometimes both. Even at the expense of every other person's well being.
 
I've no intention of discussing individuals, but in general it is the turned blind eye, resulted from a lack of understanding case.
Bro, it is not about lack of understanding for every one. Many people very well know that they are useless junks and in a healthy society, they cannot have any jobs other than collecting trashes. So, they intentionally use flattering for their regime, that they very well know is a backward regime, and do any crime in favor of it.
 
Bro, it is not about lack of understanding for every one. Many people very well know that they are useless junks and in a healthy society, they cannot have any jobs other than collecting trashes. So, they intentionally use flattering for their regime, that they very well know is a backward regime, and do any crime in favor of it.
Bro, we are exactly sharing the same view here, except for you are talking about the 5 percent ruling stuff and I was talking about the remaining 95%.
 
Hamal joon, this is from your own link:
What does ''Hamal'' mean in Persian? In Turkish its someone whose job is to carry goods on his back from A to B back then when there was no other possibility for transportation of goods.

NG1.jpg
 
That's interesting, I never knew such kind of party existed in India, and actually winning polls.
So, I guess you were most interested with political front of the ideology, than the economical philosophy of the leftist's party.

Actually i was follower of both economical and political ideology of party ,.....In my state Kerala ,we benefited lot from the Communist governments they implemented land reforms (Land reform in Kerala - Wikipedia, the free encyclopedia ) and Kerala model of development ( Kerala model - Wikipedia, the free encyclopedia ) ...The problem with the communist party is they failed to change with time ,They stick with the old methods thats one of the reason why i left that party in 2012 and became a Bjp member
 
Last edited:
"With only 3% of India's population, the tiny state provides two-thirds of India's palliative care services"
:tup:
That was really interesting man, the "Kerala case". I didn't know about it.
The problem with the communist party is they failed to change with time ,They stick with the old methods
That's the point, like the 1st-gear, Communism might act efficiently at the beginning, but to reach higher goals and standards you need to shift for higher-level gears.
Marxism looks matching in "Kerala's case" but as you mentioned, I hope it never ends into the failed Communism, as the world already holds expensive experiences on that matter.
 
pedar O madar be een dota migan :

lezat bebarid az life style jadid shomal tehran .....

khob harchi bashan hade aghal mesle ma hezbollahia Omol nistan :lol:

harzegi be tamam ma'ana

Clear case of precocious puberty! Plus ignorant parents.
 
"With only 3% of India's population, the tiny state provides two-thirds of India's palliative care services"
:tup:
That was really interesting man, the "Kerala case". I didn't know about it.

That's the point, like the 1st-gear, Communism might act efficiently at the beginning, but to reach higher goals and standards you need to shift for higher-level gears.
Marxism looks matching in "Kerala's case" but as you mentioned, I hope it never ends into the failed Communism, as the world already holds expensive experiences on that matter.

They are facing the beginning of the end here ....Like me many left the communist party and joined other political parties ...
 
Bro, we are exactly sharing the same view here, except for you are talking about the 5 percent ruling stuff and I was talking about the remaining 95%.
I am not just talking about the ruling cast. The same trait exists among common people as well.

I just read this text as a comment in a YT video:

"این زن میدانست... " چیه رو ؟؟؟ یعنی میدونست که شاه همیشه در اوج بحبوحه های جدی توی مملکت به لمپن ها و باج بگیرها و خاله زنکها واز اینجور تیپ و طایفه ها خوب پول میده؟؟؟ اینکه امروز دیگه برای مردم دقیقاً روشن شده خیلی از اون یه مقدار ناچیز آدمایی که تو خیابونها و گوشه کنار در اوایل انقلاب شاه.. شاه میکردن و میخواستن، اغلب سور چرون و مفت خورها و عوامل وابسته به شاه بودند!.. جالب اینکه اکثر همین طایفه آدما، فردای روز انقلاب که دیگه مطمئن شدن شاه برای همیشه رفته و از حالا خمینی سر وته کیسه و دخل مملکت تو دستش..، خیلی سریع و بی رودربایستی اردو شون رو از نیاوران و " جاوید شاه" به جمران و " خمینی ای امام" منتقل کردن و اگه مرد بودن که ریش گذاشتن تا سرِ نافشون و بسیجی و کمیته ای شدن و اگه هم زن بودن که از فرق سر تا ناخون پا خزیدن به زیر چادر سیاه و فقط بالای چادر رو به اندازه سوراخ کونِ موش باز گذاشتن که با اون بتون دنیا رو با یه چشم ببینن و از پایگاه بسیج خواهران و مکتب و مسجد راه بیوفتن تو خیابونها به دنبال بی حجاب و بدحجاب بدبخت و دخل همه رو به اسم "خواهر و برادر حزب اللهی و همیشه در صحنه" بیارن! اینها رو به چشم خودم دیدم که میگم! نمونه زندش یه همسایه داشتیم در اون روزهای اول انقلاب که هنوز خبر اعتصابات و اغتشاشات کم بود، هر روز یکی از صنلیهای شاهانه مبلمان استیلش رو از صبح میذاشت جلو در حیاط تا آخر شب..، یه قاب عکس تمام قد و بیش از حد بزرگِ عکسِ شاه رو هم میذاشت بالاش و گاهی هم خودش همونجا می نشست کنار عکس و یک شیشه مشروب میذاشت جلوش و هر رهگذری رو که از جلو خونه ش رد میشد، وادار میکرد که "جاوید شاه" بگه!!!.. اما درست، دقیقا درست، روزی که خمینی اومد به ایران، پس فردا بعدازظهرش جلو درِ همون خونه و روی همون صندلی و توی همون قاب عکس، عکس خمینی رو گذاشته بود و بلند بلند "الله اکبر خمینی رهبر" میکرد و باز دوباره رهگذرها رو مجبور میکرد که این شعار جدیدش رو با خودش با صدای بلند چندبار تکرار کنن و خودش هم رو اونها گلاب میپاشید و ماشالا ماشالا.. میکرد!!! فقط ما، - از اول تا آخر بلوار ملک آباد مشهد - یعنی ما همسایه، همون کلیه همسایه های گیج و گوز شده از رفتارِ این جونور، هیچکدوم نفهمیدیم که چه جوری و از کجا از خمینی عکسی به اون بزرگی و تمام قد و رنگی پیدا کرده بود که تا اون لحظه هنوز هیچ کی به غیر از عکس سیاه وسفید و حداکثر به اندازه یه کاغذ کپی از خمینی ندیده بود!.. خودش میگفت: از چند روز قبل از اومدن "حضرت امام" (یعنی همینجور تو چشمای آدم خیلی راحت زُل میزد و بدون هیج خجالت و خسارت و خسرانی، میگفت "حضرت امام"!!!!! ) رفته بوده پیش یه عکاس حرفه ایی و بهش دو هزار و پونصد تومن ( 2500 تومن اون موقع!!!!) داده تا این عکس رو خیلی سریع و تا قبل از اومدن خمینی به ایران براش تهیه و بندازه تو همون قاب که قبلا عکس شاه توش بوده!.. اون روز هم با خاطرجمعی زیاد در حال دروغ شاخ کردن تو کونِ همه ما همسایه ها بود : که بله "سالها در حال مبارزه زیرزمینی و پارتیزنی با رژیم شاه بودم.. (!؟!؟!؟!؟!) سه بار نقشه ترور شاه رو ریختم، اما هر دفعه از بد شانسی عملی نشد... ما ( منظورش از ما، خودش و اعضای نهضت آزادی بود!) نقشه و طرح انقلاب رو از سالها پیش ریخته بودیم..، فقط من جرقه هسته اولیه ش رو در خراسان زدم!... الان هم چمدونم رو بستم که ایشالا فردا صبح زود راه بیوفتنم به طرف تهرون برای زیارت امام... امام خواستنم سریع برم تهرون و با حاج محسن آقا ( منظورش احمد خمینی بود آخه!! لابد با سید احمد خیلی خودمونی بودن و این سید محسن صداش میزده!) منتظرم هستند... و... و... * جالب اینکه همین مرتیکه فردای همون روزش رفت تهرون و برای چند ماه غیبش زد.. و وقتی که از تهرون برگشت با حکم رسمی از تهران ریاست یکی از کمیته های مشهد رو به عهده گرفت و بعد از اون بود که با حکم ایشون ظرف سه سالِ اول، چهارتا از همسایه ها شلاق خوردن... دوتا دندونِ جلو یکی دیگه از همسایه ها با کون قنداق تفنگِ پاسدار محافظِ این "تازه حاج آقا" از جاش ریشه کن شد و یکی به بیرون و یکی به حلقش پرید! ( سیگار کشیدنش رو تو ماه رمضون، زمون شاه پنهون میکرد..، از یه سال بعد از انقلاب، دیگه پنهون نمیکرد!!! واسه همین هم بعد از اینکه دندوناش از دستش رفت..، همیشه تو سیگار رو از جا خالی اون دوتا دندون میداد بیرون و میگفت: این دود هم به فلانِ ننه حاجی!... )... ... ... خلاصه این حاج آقا همینجوری اینقده با همه مهربون شد که بالاخره یه روز یه آقای دکتری از همسایه های دورترمون، در یک غفلت حاج آقا و محافظش دو گلوله خالی کرد تو کله هاشون و بعد هم رفت داخل خونه حاج آقا و دست زنش رو که اونجا تقریبا یه هفته اسیر شده بود گرفت و با هم فرار کردن اروپا!.. آخه حاج آقا، یه هفته ای میشد که همسر حاج خانومشون رو فرستاده بودن قم، برای یه ماه زیارت! بعد هم از فردای همون روز پاسدار محافظ حاج آقا، خانوم جوون و فوق العاده زیبا و بدحجابِ آقای دکتر رو، با آرایش غلیظ تو خیابون گیر انداخته بود و از اون جا هم یکراست اول، خانوم رو برده بود کمیته و حاج آقا هم از همون جا یکراست تر و در بخش دوم، زن بیچاره رو آورده بود خونه و و به زور با یه طلاق غیابی از شوهرش، اونو هِبه و به صیغه خودش در آورده بود...( جداً خوش با حالتون شیخا! چون به بعضیا تون خیلی خوش میگذره عزیزان!) سه روز بعد هم احمق بیشعور، به شوهره پیغام میده که "اگه واقعا عاشق خانومت هستی و میخوای زنده بمونه، یا بیا پایِ یه طلاقنامه رسمی رو تو کمیته جلو خودم امضا کن و تموم..؛ یا نه که ، چون به جرم زنا با یک عمله افغانی در یک ساختمون نیمه تمام، (فکرش رو بکنید چی راحت با جونِ آدما بازی میکردن و تهمت میزدن!) بازداشتش کردیم..، تا چند روز دیگه هردوشون حتما اعدام میشن و اونوقت هم زنت و آبروت و شرفت از دست میرن و هم کونت تا آخر عمر از دست من و مرگ همسرت میسوزه! " که البته آقای دکتر هم نه گذاشت زنش از دست بره و از آبرو و شرفش هم جانانه دفاع کرد و مردی با قاب عکس شاه و بعد خمینی رو به سینه قبرستون سرازیر کرد!!!! خلاصه اینجور آدما، واقعیت شون اینجوربود داداش، آبجی!
 
Back
Top Bottom