What's new

Hassan Rohani | The New Iranian President.

I don't think they will organize another round. Its too dangerous, while it is simply more easy now to inaugurate Rohani as Iran's next president.
 
پنجاه درصد آرا برای ریاست جمهوری چگونه محاسبه می شود ؛ازکل آرا یا آرای صحیح؟

"در اصل 117 قانون اساسی گفته شده است رئیس جمهور با اکثریت مطلق آرای شرکت کنندگان انتخاب می شود."در مورد این اصل باید چنین نتیجه گرفت که منظور از شرکت کنندگان،شرکت کنندگانی هستند که رایشان صحیح باشد ،زیرا بر امر باطل اثری مترتب نیست و مانند آن است که امر باطل اصلا وجود نداشته است.
1- نظریه شماره 2764 مورخ 5/4/1364 شورای نگهبان نیز مفهوما موید همین استنباط است .
2- اما قانون انتخابات ریاست جمهوری حاوی احکامی است که نگرشی دیگر گونه را قضیه ایجاد می کند.در ماده 25 ان قانون 3 مورد شمرده شده که در این موارد آرا باطل است اما جزو آرا ماخوذه (یعنی گرفته شده) به حساب می آید.این سه مورد عبارتند از آراء غیرقابل خواندن،آرایی که از طریق خرید و فروش باشد و آرای سفید.ماده 26 همین قانون در 10 مورد آرایی را برشمارد که باطل هستند و جزو آرای ماخوذه به حساب نمی آید.
3-ماده 31 (اصلاحی آیین نامه اجرایی قانون انتخابات ریاست جمهوری که در سال 64 تصویب و بعد اصلاح شده است راجع به برنامه قرائت و شمارش آراء است)در بند 2 ماده 31 مذکور آمده است (تعداد کل برگهای رای داخل صندوق یا صندوقها،تعداد آرای صحیح ،تعداد آرای باطله ماخوذه،غیر ماخوذه،تعداد رای هریک از نامزدها و جمع آرای ماخوذه (مجموع آرای صحیح+باطله ماخوذه) مربوط به هر شعبه توسط دستگاه مشخص و در فرم نتیجه قرائت و شمارش آرای شعبه در 5 نسخه ثبت و پس از تایید و امضای آن توسط اپراتور.... تحویل رئیس شعبه می شود.بنابراین منظور از آرای ماخوذه همان آرای شرکت کنندگان است مشروط بر اینکه مشمول ماده 26 که گفته شد نباشد.یعنی آرای غیر قابل خواندن و از خرید و فروش بدست آمده باشد یا سفید ماخوذه محسوب می شود و در مجموع به حساب خواهد آمد.توجه شود که بحث ماخوذه یا غیرماخوذه تلقی شدن جدا از آن است که این گونه رای دادن واجب وصف کیفری باشد یا نباشد.
4- آنچه تا کنون اعلام شده صرفا حکایت از اعلام آرای درست و آرای باطله دارد و بین آرای باطله ماخوذه و غیر ماخوذه تفکیکی قائل نشدند حال آنکه حکم هریک از آنها جداست.بنابراین اولا باید وصف هریک ا آرای باطل روشن شود وگرنه محاسبه آنها دشوار خواهد بود.اگر این قضیه روشن نباشد ناچار چون بطلان آنها اعلام شده است و اصل بر این است که بر امر باطل اثری مترقب نیست ناچار باید چنین تلقی کرد که آرای باطل مشمول ماده 26 هستند و در مجموع نباید به حساب بیایند.بدیهی است اگر وصف آرای باطله به وضوح روشن شود آنگاه می توان آرای مشمول ماده 25 را در مجموع به حساب آورد و از آرای مشمول ماده 26 صرف نظر کرد

50
 
از مجموع ۱۶ میلیون و ۷۱۶ هزار و ۹۳۷ رای، تعدادی آرای صحیح: ۱۶ میلیون و ۱۶۶ هزار و ۳۹۲ رای

حسن روحانی: ۸ میلیون و ۴۳۹ هزار و ۵۳۰

محمدباقر قالیباف: ۲ میلیون و ۵۶۰ هزار و ۳۸۳

محسن رضایی: ۲ میلیون و ۱۰۱ هزار و ۳۳۰

سعید جلیلی: ۱ میلیون و ۸۹۰ هزار و ۴۶۲

علی اکبر ولایتی: ۹۷۷ هزار و ۷۶۵

محمد غرضی: ۱۹۶ هزار و ۹۲۲
 
نکات مهم در مورد انتخابات مریخ
در هنگام انتخابات پخش انواع موسیقی در صدا و سیما و سایر رسانه*ها به*شدت آزاد، مجاز و حلال است. در سایر ایام سال باید به*شدت به تخریب چهره خوانندگان و هنرمندان پرداخت و آنها را مشتی بهایی، جاسوس، هرزه، خائن به ارزش*ها و... معرفی کرد.

ایران: 1- در هنگام انتخابات پخش انواع موسیقی در صدا و سیما و سایر رسانه*ها به*شدت آزاد، مجاز و حلال است. استفاده از ترانه*ها و آهنگ*های همه خوانندگان به*شدت فاقد اشکال است.
همچنین دعوت از هنرمندان و بازیگران برای حضور در برنامه*های انتخاباتی نیز مجاز است. در سایر ایام سال باید به*شدت به تخریب چهره خوانندگان و هنرمندان پرداخت و آنها را مشتی بهایی، جاسوس، هرزه، خائن به ارزش*ها و... معرفی کرد. حتی می*توان آنها را ممنوع*التصویر کرد و هرکس که با آنها دیدار یا به آنها توجه کنه را نفرین کنیم!
2- در هنگام انتخابات، نمایش هرگونه دختران و زنان با هر نوع حجابی در صدا و سیمای مریخ مجاز بوده و هیچ اشکال شرعی و عرفی و... ندارد.
ضمناً این زنان و دختران در این ایام تبلیغات به هیچ وجه عامل شیطان، هرزه و... نیستند اما به محض اتمام دوران انتخابات باید به تخریب شخصیت آنها پرداخت و آنها را ایادی شیطان، عوامل جنگ نرم سرویس*های امنیتی موساد، عوامل براندازی و... معرفی کرد.
هرکس هم با اینها دیدار کنه یا بهشون محل بذاره، به عنوان شیطان شناخته می*شود که قصد داره آرای بی بند و بارها! را جذب کنه.
3- در هنگام انتخابات پخش هرگونه نماهنگ و تصویر در مورد ایران و ایرانی*گری، آثار تخت جمشید، قهرمانان افسانه*ای ایران و... مجاز بوده و هیچ اشکالی متوجه صدا و سیما در ترویج ایرانی*گری نیست اما به محض اتمام زمان انتخابات باید به تخریب چهره قهرمانان ملی پرداخت و حتی برای آنها پرونده*سازی کرد. مثلاً از نقش باقرخان و ستارخان در فتنه بگوییم یا اسناد همکاری کورش و داریوش با جرج بوش برای ایجاد جنگ نرم در ایران را منتشر کنیم! ضمناً تخت جمشید در ایام انتخابات نماد غرور ملی و در ایام عادی نماد فراماسونری و... است!
4- در ایام انتخابات اعلام کنیم که مردم حق رأی دارند ولی بعد از آن اعلام کنیم که مردم منحرفند یا سحر شده*اند!

پایان مطلب/

http://www.inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=154999&Rate=0

Election in Mars :smitten:
 
وی افزود: براساس ۵۴۴ هزار و ۹۲ رای مواخذه باطله و غیرباطله آقایان در قم:

حسن روحانی با ۲۰۱ هزار و ۶۷۷ رای

سعید جلیلی ۱۲۱ هزار و ۲۳۷ رای

محمدباقر قالیباف ۸۹ هزار و ۹۸۷ رای

علی اکبر ولایتی ۶۸ هزار و ۳۵۶ رای

محسن رضایی ۳۰ هزار و ۵۴۰ رای
 
It seems Rowhani gonna win the election sooner than expectation .

دوستان سلام .

اینترنت شما هم داغونه یا فقط مال من اینجوریه ؟

در ضمن . شما از چه فیلترشکنی استفاده می کنید ؟
 
تازه*ترین نتایج

بنابر اعلام وزارت کشور ایران، از مجموع ۲۳ میلیون و ۱۴ هزار و ۸۷۳ رای، تعداد آرای صحیح: ۲۲ میلیون و ۲۲۴ هزار و ۳۶۴ رای

حسن روحانی: ۱۱ میلیون و ۷۵۴ هزار و ۱۳

محمدباقر قالیباف:۳ میلیون و ۴۹۴ هزار و ۹۳۸

محسن رضایی: ۲ میلیون ۷۲۳ هزار و ۲۰۲

سعید جلیلی: ۲ میلیون و ۵۹۳ هزار و ۱۶۹

علی اکبر ولایتی: ۱ میلیون و ۴۰۵ هزار و ۵۴۳

محمد غرضی: ۲۷۶ هزار و ۴۹۹
11:31 گرينويچ - شنبه 15 ژوئن 2013 - 25 خرداد 1392
 
which forum is blocked?

here, iranian section in PDF.

Hassan Rowhani seems a better apple amongst the others. Iran is being severely targeted and they need someone who knows how to walk on a tight rope.

Hope whatever happens it brings a new dawn to Iran's younger population.

Lets see what happens.



But isn't he a better choice then?

He seems more practical than others and can cling to the traditional ways and pacify the west and his own clergy.

I think anyone who proves to the people that he can improve the economy, he has a bright chance of winning.

of course he is better than others, i just mentioned he is not a real reformist, arref is reformist, in attention to what Ahmadinejad and government did during last decade, we have more reformist than before and today he and aaref have many common idea. many people vote him to prevent of new government like Ahmadinejad , not because he is their ideal candidate.
 
تازه ترین نتایج​

از مجموع ۲۷ میلیون و ۵۹۴ هزار و ۷۱۹ رای، تعداد آراء صحیح: ۲۶ میلیون و ۶۸۲ هزار و ۸۴ رای.

حسن روحانی: ۱۴میلیون و ۲۰ هزار و ۱۳۹

محمدباقر قالیباف: ۴میلیون و ۳۶۹ هزار و ۹۸۵

سعید جلیلی: ۳میلیون و ۱۶۳ هزار و ۲۱۱

محسن رضایی: ۳میلیون و ۱۲۹ هزار و ۴۴۴

علی اکبر ولایتی: ۱میلیون و ۶۷۳ هزار و ۲۰۰

محمد غرضی: ۳۲۶ هزار و ۱۰۵

130615131003_chart3.jpg

شکست اصولگرایی لازم بود!​
شکست اصولگرایی واجب بود؛ واجب*تر از نان شب! جریان اصولگرایی باید درک کند که فقط در مونولوگ است که می*تواند فرمایش*های خود را برای مردم بخواند و دیکته کند و در یک دیالوگ و گفت*وگوی دو نفره همیشه کم می*آورد و قافیه بازی را می*بازد و مردم هم خوب می*بینند که عیار هر کس به چه میزان است!
کد خبر: ۳۲۶۰۴۷
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۳
شکست اصولگرایی واجب بود؛ واجب تر از نان شب! جریان اصولگرایی باید این نکته را درک کند که نمی*تواند ناکارآمد بود و انتظار داشته باشد، مردم باز هم فوج فوج به سمت آنان حرکت کنند.

جریان اصولگرایی باید درک کند که باید مسئولیت پذیر باشد و پاسخگو. نمی*تواند تمام قد به حمایت از یک کاندیدای ریاست جمهوری برخاسته و در نیمه کار از او اعلام برائت کرد.

جریان اصولگرایی باید بداند که نمایندگان مجلس اصولگرایی در انتخابات اخیر، صد و چهل تن از آنان از قالیباف حمایت کرده بود و صد و شصت تن از آنان از ولایتی و نزدیک همین تعداد هم از جلیلی در حالی که تعداد نمایندگان مجلس فعلی کمتر از 290 نفر است، اما حدود پانصد امضا از این مجلس برای حمایت از کاندیداهای ریاست جمهوری جمع می*شود!

جریان اصولگرایی باید درک کند که فقط در مونولوگ است که می*تواند فرمایش*های خود را برای مردم بخواند و دیکته کند و در یک دیالوگ و گفت*وگوی دو نفره همیشه کم می*آورد و قافیه بازی را می*بازد و مردم هم خوب می*بینند که عیار هر کس به چه میزان است!

رسانه*های اصولگرایی و در رأسشان صدا و سیما، باید بدانند دوران انحصار رسانه ای پایان یافته و نمی*توان با نادیده گرفتن بخشی از مردم یا کاندیدای آنان، آنان را به شکست رساند.

جریان اصولگرایی باید شکست می*خورد تا نسیم تغییر در این کشور به وزیدن بگیرد که تداوم اصولگرایی و آن همه ناکامی و مسئولیت ناپذیری روح و روان مردم را آزرده کرده بود؛ مردمی که بخشی از آنان کاملا از جریان اداره کشور خارج شده بودند!

مردم ایران به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که از روند اداره کشور ناراحت بوده و از آن نحوه اداره کشور آسیب*ها دیده بودند. مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، نه به آنان بفهمانند اصلح بودن یک کاندیدا را مردمند که تعیین می*کنند و این مردم از یک رئیس جمهور اداره کشور را می*خواهند؛ اداره*ای خوب که تأثیر آن را در زندگی*شان ببینند و لمس کنند.
مردم نه به دنبال اصلحی هستند که در داخل و خارج شعار دهند و نه دنبال اصلحی هستند که هر روز زندگی آنان را دچار تغییرات منفی بنیادین کند.

مردم به جریان اصولگرایی نه گفتند، چرا که به دنبال زندگی و سلامی دوباره به زندگی بودند. جریان اصولگرایی باید بداند که مردم بیش از هر چیز دیگری طالب زندگی خوبند!
این که کاندیدای پیروز انتخابات تا چه اندازه به فکر زندگی مردم خواهد بود، قابل پیش بینی نیست؛ اما او هم احتمالا می*داند که مردم زندگی می*خواهند و آرامش و اعتبار. با هیاهو و داد و قال و نوسان و شعار زندگی*ها سخت می*شود. او باید بداند شکست اصولگرایی ناشی از این بود که برای زندگی و آرامش مردم و همه مردم اهمیتی قائل نبود. کاندیدای پیروز باید به زندگی مردم عزت و آرامش دهد. کار سختی است؛ اما شدنی است!​

شکست اصولگرایی لازم بود!
 
من به قالیباف رای دادم و هنوز هم فکر میکنم از لحاظ اجرایی از همه بهتره .

اگر وضعیت آرا به همین ترتیب پیش بره روحانی رئیس جمهوره ولی اگر 1 درصد هم شانس دور دوم باشه اوضاع کاملا فرق خواهد کرد .
 
دلار نزدیک 200 تومن ارزون شده!
 

این روزها دوست دارم سریال مختارنامه را دوباره ببینم. مخصوصا آن قسمتهایی که بصیرت آدمها را در معرض آزمایش قرار می*دهد. حیف که خیلی از ماها اهل عبرت گرفتن نیستیم. به وقت شعار، اهل ادعاییم اما زمان عمل، عقل و تدبیرمان را تعطیل می*کنیم.

در روزهای گذشته بارها با کسانی هم کلام شدم که برایم از حجت و تکلیف شرعی می*گفتند. حرف زدن با این جماعت واقعا سخت بود. حرف من این بود که فهم و درک و تفسیرتان از حجت و تکلیف اشتباه است. ما هم می گوییم حجت، ولی کدام حجت؟ کدام تکلیف؟ کدام بصیرت؟ بصیرتی که فقط تا نوک بینی صاحب بصیرت را به او نشان می*دهد؟ بصیرتی که دنیای پر پیچ و خم سیاست را نمی*فهمد؟ بصیرتی که خودش را در تار و پود تحجر و تعصب زندانی می*کند؟ بصیرتی که نتیجه*اش پیروزی رقیب می*شود؟

حجتی که در لایه*های تنگ و تاریک محافل حزبی و جناحی بدست آید و مصالح عالی نظام و انقلاب را تشخیص ندهد حجت نیست، حتی اگر برایش دلیل شرعی بتراشند. تکلیفی که نتواند مصلحت حزبی را فدای مصلحت ملی کند، تکلیف شرعی نیست.

حجت شرعی برای کسی که ادعای ولایتمداری دارد، در هر کاری از جمله انتخابات، ناظر به دفاع از انقلاب و ولایت است. یعنی خروجی همه تصمیم*ها باید به آن هدف اصلی برسد. پس این چه حجت شرعی بود که عملا به ضرر گفتمان انقلاب تمام شد؟! وقتی همه نظرسنجی*ها، رای پایین نامزد اصلح شما را نشان *می*داد؛ آیا اصرار بر ماندن، تکلیف و حجت شرعی بود؟ آیا تکلیفتان همین بود که با حجت شرعی و رای پاکتان کسانی را سر کار بیاورید که چهار سال بلکه هشت سال تمام منتظر این لحظه بودند؟

بله مشکل ما تفهیم همین حرف بدیهی به آن دوستان بود. به هرحال وضعیت امروز ما نتیجه بصیرت، حجت و تکلیف شرعی همین آدمهاست. آدم*هایی مثل رسایی و روانبخش و جلالی و آقاتهرانی و سقای بی*ریا و حسینیان و پناهیان و کوچک*زاده و نقدی و رامین و … اینها را که می*بینم یاد جماعتی می*افتم که خون به دل مولایمان علی کردند. سالهاست که این آدم*ها، با فهم نادرست خود از سیاست و جامعه، بدترین و سنگین*ترین هزینه*ها را به نظام و انقلاب و رهبری تحمیل کرده*اند.

آخر به کدام ویژگی ممتاز این آدم*ها دلخوش باشیم وقتی الفبای سیاست را نمی*دانند. کاش لااقل نشانه*ای از فهم و درک سیاسیشان را می*دیدیم و امیدوار می*شدیم. اما وقتی نهایت فهم سیاسیشان این است که چفیه نامزدها را نشانه پیروزی گفتمانشان می دانند؛ دیگر چه توقعی از آنها داشته باشیم؟! علی*رغم همه اینها، من خوشحالم. خوشحالم از اینکه حجت و تکلیفشان بی*اعتبار شده و حنایشان بی*رنگ. خوشحالم از اینکه جایگاه واقعیشان را در جامعه فهمیدند، اگر چه با هزینه*های زیاد.

البته این آدمها اعتماد به نفسشان بالاست. مطمئنا کم*کم طلبکار می*شوند و مسئولیت اصلی شکست را متوجه همه میدانند جز خودشان! ولی خورشید حقیقت همیشه پشت ابر نمی*ماند. بالاخره هستند کسانی که جرات کنند و بصیرت کاذب اینها را به چالش بکشند. هستند کسانی که شهامت استیضاح آنها را داشته باشند. هستند کسانی که از آنها بپرسند چرا جامعه را به چنین وضعیتی رساندید؟ چرا این همه هزینه را به نظام و انقلاب تحمیل کردید؟ چرا به همه برچسب زدید و دایره خودی*ها را تنگ و تنگ*تر کردید؟ چرا نتیجه بصیرت شما، بازگشت دوباره خاتمی و هاشمی شد؟ چرا نتیجه فهم شما، پیروزی کسانی شد که چهار سال تمام به آنها فحش می*دادید؟ آخر این چه بصیرت و چه حجتی بود که هاشمی رد صلاحیت شده را دوباره به قدرت بازگرداندید؟ اف بر بصیرت شما…

من به اصلاح*طلبان تبریک می*گویم. آنها لااقل چهار تا آدم فهمیده*ی باسواد دارند که بنشینند و شرایط را بسنجند و براساس واقعیات تصمیم بگیرند. ولی ما دلمان را به چه کسی خوش کنیم؟ به زاکانی که با یک درصد رای نداشته*اش، برای هاشمی رجز می*خواند و دم از اشتراک گفتمانی می*زند و هر روز با این و آن ائتلاف می*کند؟ به پناهیانی که هنوز اصلحش را نشناخته و اظهارنظر صریحش را خصوصی می*داند؟ به حداد عادلی که با دو درصد رایش، کنار می*رود و منتش را بر سر جریان اصولگرایی می*گذارد ولی حاضر نیست اسم کسی را ببرد؟ به ولایتی که شعار دولت اخلاقی سر می*دهد و زیر تعهد اخلاقیش می*زند؟ به آقای یزدی که ولایتی را بعد از آن همه سوتی در مناظره، اصلح می*داند؟! به سعید جلیلی که دنبال گفتمان انقلاب است و انقلاب را ذبح می*کند؟ به آقای مصباح که نتیجه تصمیمات سیاسی ایشان را در سال*های اخیر یکی بعد از دیگری دیده*ایم؟ به چه کسی؟

به خدا قسم اینها باید پاسخگو باشند. اینهایی که با دست خودشان شکست اصولگراها را رقم زدند. اینهایی که از نظرسنجی*ها و آرای خودشان خبر داشتند، اما گفتند نظرسنجی ملاک نیست. اینهایی که می گفتند انتخابات برای ما طریقیت ندارد و فقط موضوعیت دارد. اینهایی که موج روزهای آخر را دیدند، اما باز هم کنار نرفتند! اینهایی که با لجاجت و خیانت خود بازی برده را به باخت تبدیل کردند. این کارشان جز خیانت چه اسم دیگری دارد؟

آقایان! بزرگان! بزرگواران! جسارتم را ببخشید. من کوچکتر از آنی هستم که بخواهم و بتوانم از شما انتقاد کنم. اما به من حق بدهید که دیگر به شما و بصیرت و حجت شما اعتماد و اعتقادی نداشته باشم. چند سالی هست که فهمیده*ام این مملکت فقط یک صاحب دارد و اگر او نبود، شماها یک روزه بساط حکومت را جمع می*کردید. حالا می*فهمم که رهبرم چه می*کشد. حالا حس می*کنم که علی از دست دوستان نادانش چه کشید. حالا تاثیر مشاوره*های غلط را می*فهمم. حالا معنی تنهایی مختار را می*فهمم، آن لحظه ای که از پسر مالک خواست برگردد، اما او برنگشت و برای خودش حجت شرعی تراشید! حالا حس و حال مختار را در برابر سلیمان و رفاعه* درک می*کنم.

اتفاقا سلیمان و رفاعه هم مثل شماها از تکلیف و حجت شرعی دم می*زدند. آنها هم می*گفتند که ما مکلف به انجام تکلیفیم نه نتیجه. اما نفهمیدند که تکلیف را باید در زمان و مکانش فهمید. اگر می*فهمیدند، مُسلم در کوچه*های کوفه تنها نمی*ماند. اگر می*فهمیدند، بعدا نیازی به خودکشی دست*جمعی نبود.

مساله اینجاست که این قبیل آدم*ها هرگز ضرورت زمانه و تکلیف درستشان را متوجه نمی*شوند. چه فایده که اول به حجت شرعیشان عمل می*کنند و بعدا پشیمان *می*شوند؟ مگر دعوای مختار و سلیمان؛ مختار و رفاعه همین نبود؟ فرق مختار با سلیمان این بود که سلیمان به نتیجه کاری نداشت، فقط می*خواست کشته شود، اما مختار به نتیجه هم اعتقاد داشت. حالا خودتان قضاوت کنید، حجت شرعی کدامشان به حقیقت نزدیکتر بود؟ کدامشان باعث خوشحالی اهل بیت شدند؟ سلیمان صردی که مصلحت را نسنجید و به حجت شرعیش عمل کرد یا مختاری که مصلحت را هم در نظر گرفت؟

خدا خیر دنیا و آخرت را به داوود میرباقری عطا کند که چه زیبا و هنرمندانه این صحنه*های عبرت*آموز تاریخی را جلوی چشمانمان آورد. بروید یکبار دیگر مختارنامه را ببینید که انصافا یک دوره درس تدبیر و سیاست است. شماها ده بار ببینید. اصلا هر شب ببینید، شاید کمی عبرت بگیرید. آدم بعد از قرن*ها، غربت و مظلومیت مختار را می*فهمد، وقتی خون دل می*خورد و فریاد می*زند که من هزار زخم در سیاست خوردم، شما حتی یک زخم هم نخوردید! و یا آنجا که به خاطر مصلحت، حکم برائت موقت شمر و شریح را صادر می*کند، ولی از سوی اطرافیانش به سازش و وادادگی متهم می*شود. انگار داستان همین امروز ماست.

شما را به خدا قسم، بروید و با خدایتان خلوت کنید و ببینید مشکلتان کجاست؟ چه کردید؟ چرا با ندانم* کاری*هایتان به انقلاب و اصولگرایی ضربه زدید؟ چرا عقل و تدبیر و مصلحت را قربانی کردید و آنرا مغایر با حجت شرعی دانستید؟ چرا به نظرسنجی*ها توجهی نکردید؟ مگر می*شود آدم چشمانش را بر واقعیات ببندد و از اطرافش بی*خبر باشد؟ مگر مصلحت بد است؟ مگر درک شرایط جامعه و توجه به مصالح نظام، حجت نیست؟ مگر اتخاذ تصمیم درست ولو مخالف نظر شخصی، تکلیف نیست؟ این توقع زیادی است از شما نخبه ها که مصلحت و حساسیت اوضاع را بسنجید و در نظر بگیرید؟ یعنی حجت شرعی و تکلیفتان این بود که مملکت را دودستی به نیروی هاشمی، تحویل بدهید؟ پس چرا این همه ادعای بصیرت دارید؟

من به حامیان عادی جلیلی و ولایتی کاری ندارم، مخاطبم دقیقا کسانی هستند که از نظرسنجی*ها خبر داشتند، اما به روی خودشان نیاوردند و تصمیم درست و سرنوشت*ساز را نگرفتند. از محسن رضایی انتظاری نداشتیم، ولایتی هم که عهد و پیمانش را نشان داده بود، اما جلیلی چرا؟ سعید جلیلی معنی نظرسنجی*ها را نمی*دانست؟ مگر شعار و ادعایش دفاع از گفتمان انقلاب و مقاومت نبود؟ چرا بخاطر حفظ همان گفتمان کنار نرفت؟ این چه دلیلی جز قدرت طلبی و خیانت دارد؟ این آدمها و مشاوران و بزرگانشان باید پاسخی قانع کننده برای رفتار خود پیدا کنند، وگرنه فردای قیامت بخاطر هزینه*هایی که به نظام و رهبری وارد کردند، شرمنده می شوند.

خدایا تو شاهد باش که من اینها را با خون دل و اشک دیده نوشتم و از همین حالا، خودم را برای انواع و اقسام تهمت*ها آماده کرده*ام. تحریمی*هایی که تا دیروز مدعی تقلب و انتخابات از پیش تعیین شده بودند، امروز به ریش ما می*خندند و ما را ناامید می*خوانند. خودی*های بابصیرت هم لابد لحنم را توهین آمیز می*دانند و تکفیرم می*کنند. اما اینها را مینویسم تا بعضی*ها خودشان را به فراموشی نزنند و فردا از ما طلبکار نشوند، هرچند همین الان هم طلبکار شده*اند!

البته من از نتیجه انتخابات به هیچ وجه ناراحت نیستم. اینها گلایه از انتخاب مردم نیست. ما اهل جرزنی نیستیم. ما به رای مردم احترام می*گذاریم. امام بزرگوار ما فرمود: «اکثریت هرچه گفتند، آرائشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد» اتفاقا از این جهت، مظلومیت نظام و رهبری بعد از چهار سال دروغ و تهمت ضدانقلاب ثابت شد و همه فهمیدند که نظام اسلامی به رای و انتخاب مردم خیانت نمی کند.

پس قصد من از این مطلب، فقط گلایه از ندانم*کاری مدعیان بابصیرتی است که ادعاهای بزرگی دارند اما جامعه را نمی*شناسند و درک درستی از سیاست ندارند. قادر نیستند در لحظات حساس، تصمیم درست و مقتضی را بگیرند. حاضر نیستند بخاطر مصلحت بالاتر از منفعت شخصی و جناحیشان بگذرند. سیاست را صفر و صد می کنند. آدمها را سیاه و سفید می*بینند. بیش از اندازه گرفتار تصمیمات محفلی خودشان هستند و علی رغم همه ادعاهایی که درباره ولایتمداری و انقلابی گری دارند، بدترین و بزرگترین ضربه ها را به نظام و رهبری می زنند و رگ غیرتشان هم نمی زند.


رفاعة : قرار ما این نبود ابو اسحاق

مختار : قرار ما چه بود؟

رفاعة : تو شعائر قیام را فدای مصلحت اندیشی های سیاسی کردی! ظاهرا شیرینی حکومت به کام جنابتان مزه کرده جماعتی که حکم به زندانی کردنشان دادی همه تن سوختگان و دل سوختگانی هستند که به جرم ارادت به علی یک جای سالم در بدنشان نمی بینی. آنها سگ و سگ توله*ای را کشتند که گیرم در خون حسین دخالتی نداشته اما کم هم ظلم نکردند به مریدان علی. چطور شده ابواسحاق از اجرای عدالت این همه پریشان شدند؟!

مختار : قرار باشد هرکس با فتوای خود شمشیر بکشد و اجرای عدالت بکند سنگ روی سنگ بند نمی*شود. این چه منطقی است که شما دارید؟

رفاعة : این شمایید که با منطقتان نمک به زخم داغداران حسین می پاشید! شما به خاطر قصاص از قاتلین حسین قیام کردید. به این مردم وعده خون خواهی دادید. پس کو؟ قاتلین حسین زیر چشم و گوش ما شرابشان را میخورند و به ریش ما می خندند. می*خواهیم انتقام بستانیم میگویی هر چیز به نوبه ی خود، باید با سیاست رفتار کنیم. این چه سیاستی است که می*خواهد بر آتش خشم مقدس این مردم آب بریزد و خاموشش کند؟! می ترسید حکومتتان به خطر بیافتد؟ شما اگر به خاطر حکومت قیام کردید که مجبورید دست به عصا حرکت کنید ما چنین عذری نداریم!

مختار: بن شداد! من بنا ندارم ثمره قیام شیعه را با تندروی*ها و ندانم کاری*ها نابود کنم. شیعه از دست فتواهای ناسنجیده امثال شما کم غرامت نداده. هیچوقت ضرورت*های زمانه خود را درک نکردید! اگر بگویم خون مسلم ابن عقیل به گردن امثال شماست اغراق نکرده*ام. هیچوقت، هیچوقت بر صراط عدالت حرکت نکرده اید. نه در عین*الورده، نه در کربلا و نه امروز. همیشه یا افراط کرده*اید یا تفریط. اگر خود را شیعه علی می*دانید و اگر می*خواهید حکومت یاران علی بعد از سی سال شکست و تلخ کامی نتیجه بدهد بروید و با خود و خدایتان خلوت کنید و در کاری که در آن جاهلید و علم ندارید دخالت نکنید و فتواهای صد من یک غاز ندهید.
 
Back
Top Bottom